افتتاح وبسایت جدیدایت الله پروفسوراسماعیل گندمکار دونیمه شعبان المبارک

سایت رسمی وجدید آیت الله پروفسوراسماعیل گندمکارازامروزدرایام میلادوشادی اهل بیت عصمت وطهارت افتتاح گردید.به میمنت میلادحضرت امام حسین ع ابالفضل العباس ع امام سیدالساجدین ع ودر  استانه میلادحضرت حجت ابن الحسن العسگری عج وبلاگ سایت رسمی دانشمندوالامقام اسلام و تشیع باادرس و طراحی جدیدالتاسیس گردید.

 Www.prgandomkar.com         آدرس این سایت  که توسط گروهی از مهندسین ومتخصصین طراحی و برنامه نویسی شده است.بزودی بارگذاری خواهد‌شد. این موفقیت فرهنگی وعلمی رابه همه دوست‌داران وشاگردان استاد  وجامعه علمی دانشگاهی حوزوی تبریک میگوییم......منشی گروه اینترنتی استاد

استقبال از ماه مبارک رمضان پیام به مسلمانان جهان

بسمه تعالی      با سلام و  آرزوی توفیقات الهی برای همه براداران و خواهران مسلمان در اقصی نقاط دنیا                    برادران و خواهران عزیز ماه مهمانی خدا ماه برکت و عبادت ماه انس با قرآن و حضرت رسول اکرم محمد مصطفی و امیرالمومنین علی ابن ابیطالب ع در پیش روی همگان است و خالق آدم و عالم به مومنان واقعی هدیه داده و آنها را به ضیافت نور و وحی و معنا و معنویت لا یتناهی خود دعوت کرده بر همه ما لازم است قدر این فرصت خیر و رحمت واسعه و خاصه را بدانیم و خود و اهل و عیال خود را از آتش جهنم روز قیامت و کز راهه های دنیوی حفظ کنیم. تلاوت قرآنی و روزه دل و زبان و جشم و شکم و شهوت  ما را در این ماه با فرشتگان و عباد الرحمان همراه و همسان می سازد . مساجد این خانه های خدا را پر کنید و بر همکاران روحانی و طلاب مسلمان و شاگردان مذهب اهل بیت عصمت وطهارت است که جوانان مشتاق را با معارف عالیه و احکام الهیه و بهر ه برداری از خوان گسترده قرآنی فراخوانند.بر هر مسلمان است قدر شب های قدر را بداند و در شبهای احیا به شب زنده داری و تهجد بپردازد. در این ماه کمک به مریض و فقیر و احترام کودکان و افراد سالخورده بیش از پیش باید ملاحظه شود. توشه آخرت را از ماه رمضان و سفره قرآن و سیره اهل بیت طهارت باید برداشت مبادا ماه رمضان تمام شود و خدای ناکرده با دست خالی از آن خارج شویم در روایات آمده که درهای جهنم در این ماه بسته است و شیاطین جنی و انسی به بند هستند. بیائید برای وحدت مسلمانان و ایجاد صلح و آرامش و عدالت در جهان با ظهور امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف دعا کنیم .                                                                   محتاج دعای شما : برادر کوچکتان :الاحقر اسماعیل گندمکار

قابل توجه مراکز دانشگاهی و اسلامی کشورهای اروبائی آمریکائی برای دعوت از آیت الله دکتر گندمکار

با توجه به برنامه ریزی امور سخنرانی ها و کنفرانس های علمی استاد دانشمند آیت الله دکتراسماعیل گندمکار در سال ۱۳۹۲ لطفا جهت هر گونه هماهنگی برای شرکت ایشان به عنوان سخنرانی یا تدریس یا ارائه مقاله و شرکت در کنفرانس ها و  سمینارهای دیالگ ادیان یا کنگره های مولانا شناسی و ایرانشناسی  یا کردشناسی یا موضوعات ادیان و عرفان  اسلامشناسی و شیعه شناسی یا ایام ماه مبارک رمضان یا محرم سال جاری هر چه زودتر اطلاع رسانی بفرمائید. شرکت استاد با هماهنگی قبلی و دعوت کتبی میسور و ممکن است:منشی گروه اینترنتی دکتر اسماعیل گندمکار      

عید سعید و باستانی نوروز بر ایرانیان و عاشقان فرهنگ و تاریخ ایران مبارک باد.

عید باستانی نوروز نوید عید طبیعت و عید انسان و عید ادیان است. نوروز و بهار برای انسان شرقی و ایرانی شادی قلبی را بهمراه دارد این شادی و روز نو و سال نو را به همه دوستداران ایران با تمدن عتیق و باستانی تبریک عرض می کنیم . از همه کسانی که برای دانشمند گرانمایه آیت الله دکتر اسماعیل گندمکار تبریک و شادباش عیدی  فرستاده اند از طرف حضرت استاد نهایت تشکر را داریم .  قابل ذکر است استاد درسال ۱۳۹۲۳ برنامه سفر علمی به کشورهای اروبا  ی و آسیای شرقی را دارند که موضوعات سفر ها و کنفرانس ها به اطلاع دوستان دانشجویان و طلاب گرامی خواهران و برادران خواهد رسید.                :منشی گروه اینترنتی آیت الله دکتر اسماعیل گندمکار

ایران اسلامی در 22 بهمن 1391 دشمنان  اسلام را نا امید می کند.

۳۴ سال از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی می گذرد و ایران اسلامی هر روز شاهد موفقیت های جدید و مبارکی در عرصه های علمی و صنعتی است. مردم ایران برای پیروزی انقلاب هزاران شهید و جانباز داد ه اند.رمز پیروزی انقلاب اسلامی اسلام / وحدت مردم و رهبری هوشیار و با بصیرت بوده و می باشد . امسال مردم ایران با توجه به توطئه های جدید دشمنان انقلاب اسلامی با حضور یک پارچه و انقلابی دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی را مایوس می کنند.جضور در راه پیمائی عشق و آگاهی و مسئولیت پذیری هر ایرانی انقلابی با هر قومیت و زبان و مذهبی را نشان می دهد.

حمایت از ولایت فقیه یک اصل اسلامی است.9 دی 88 حماسه مردم مسلمان ایران است.

اصل ولایت فقیه هم اصل شرعی و هم قانونی است.دشمنان انقلاب اسلامی از این رکن رکین که قدرت اسلام و مسلمانان در آن است وحشت دارند و می ترسند. ولایت فقیه یعنی قدرت اسلام . یعنی قدرت حاکمیت اسلامی . ولایت فقیه سمبل حکومت دینی است. ولایت فقیه دلسوز ایران و اسلام است . ولایت فقیه عزت اسلام و مسلمین را می خواهد .مردم ایران با جان و مال خود طرفدار ولایت فقیه هستند.و درمقابل دشمنان ولایت و جمهوری اسلامی ایستاده اند.ولایت فقیه استقلال و پیشرفت کشور و جهان اسلام و امت رسول الله ص را می خواهد.در ۹ دی ۸۸ حماسه بزرگی ملت آفرید ودشمن را مایوس کرد: منشی گروه اینترنتی آیت الله دکتر اسماعیل گندمکار

موضوعات و مطالعات دکتر اسماعیل گندمکار در علوم : تفسیر/کلام  وعرفان تطبیقی

نگاهی به تفسیر تطبیقی مذاهب اسلامی در متدو لوژی تفسیر قرآن کریم با محوریت سنت رسول اعظم محمد مصطفی ص/انسان: موجودی مقدس در قرآن کریم/ مدیریت  تیم ترجمه قرآن کریم به ده زبان زنده دنیا/تفسیر جامع ادبی قرآن کریم /فرزندان آدم و حوا با هم ازدواج نکردند /اولین آدم حضرت آدم ع نیست/ جن و ملائک در آیات قرآن شریف/ مفاهیم تطبیقی انجیل تورات و قرآن کریم در باب دیالگ فرشتگان /فلسفه خاتمیت رسول اعظم ص در قرآن کریم/ شخصیت شناسی و روانشناسی حضرت رسول اکرم محمد مصطفی ص در قرآن کریم/ حکومت و سیاست قرآنی اخلاق محور است/ تیپ شناسی شخصیت زنان در قرآن کریم با تکیه بر تفسیر سوره یوسف و مریم /زمان در قرآن کریم و زروانیسم زمان شناسی تطبیقی / عرفان قرانی چیست؟/همسرداری پیامبر اکرم ص در قران کریم/مراتب ولایت در قران کریم / عصمت در قران کریم/مفاهیم تکرار ناپذیر و مخصوص آخرین کتاب آسمانی/ آیاتی که در قرآن هست و در تورات و انجیل نه بوده و نه هست یعنی قبل از تحریف هم نبوده کدامند؟/ سیروسلوک و اذکار قرآنی / چیستی و ماهیت علم در قرآن کریم/ راز ماندگاری و ابدیت قرآن کریم /عقل و معیار شناخت در قرآن کریم/آیات در شان امیرالمومنین علی ابن ابیطالب ع  و فاطمه زهرا س در قرآن کریم/ چرا هیچ کتابی از قرآن کریم  برتر نیست؟/آیا خداوند دیده می شود؟/هدف خلقت انسان چیست؟/ رد جبر و تفویض با استناد به آیات قرآن کریم/ قبض و بسط یا نظریه تپشی کیهان شناخت قرآنی/ اخلاق قرآنی و خانواده قرآنی/ تجلی تمثل و تناسخ از دیدگاه قران انجیل و تورات/ غیر معصوم نمی تواند مفسر واقعی قرآن کریم باشد/ هرمنوتیک و تفسیر نقد آرای هانس گئورگ گادامر آلمانی/زندگی شاد در احادیث اهل بیت علیهم السلام/ متدلوژی مناظره در سیره اهل بیت علیهم السلام با تکیه بر روش قرآنی و مناظرات حضرات امام رضا ع و امام صادق ع/نقد مفاهیم و تفسیر محمد ابن عبدا لوهاب موسس وهابیت نقد: رساله توحید/ محمد ابن عبدالوهاب توحید را نفهمیده و دچار کج فهمی آیات توحید شده است  و مشکل اساسی  اونفهمیدن توحید است و  عدم درک ولایت اهل بیت  علیهم السلام از همین جا شروع می شود/ چرا عقل اشعری اینقدر خشک است؟/ شورای سقیفه  بنی ساعده خط فکری را از روم و یونان و خط سیاسی را از یهود گرفت : اثر مکتوب استاد :اول المومره فی الا سلام :اولین کودتا در اسلام/تحلیل سیاسی ولایتعهدی حضرت امام رضا ع/سلمان فارسی چگونه سلمان محمدی شد؟ بزرگترین دانشمند ادیان تطبیقی جهان بشریت :سلمان فارسی است/آیا امام زمان ع قرآن جدید می آورد؟ جواب استاد به شبهات در این باره./شرح و تفسیر کامل کشف المراد و تجرید الاعتقاد با تکیه بر کلام جدید اسلامی شیعی/جامعه شناسی در المیزان علامه طباطبائی/نگاهی به کلام نقلی و عقلی و قرآنی/ زبان شناخت حدیث :زبان حدیث/ادب در قرآن کریم با تکیه بر سوره لقمان/حکمت اشراق قرآنی و بررسی حکمت اشراق شیخ شهاب الدین سهروردی و آئین زروانیسم/ چرا من فقط اهل بیت را عالم می دانم؟ خلقت نوریه اهل بیت علیهم السلام با تکیه بر آیات و احادیث/نگاه شیخیه به اجتهاد چیست؟ چرا اهل بیت  علیهم السلام اجتهاد  غیر معصوم را قبول دارند؟ چرا عرفان بی ولایت عرفان نیست؟ ماهیت و حقیقت هستی/ قواعدو مبانی معنویت شیعی در صحیفه سجادیه امام زین العابدین ع  :منشی گروه اینترنتی دکتراسماعیل گندمکار

اهل حق شناسی :منابع مطرح  عقیدتی در جغرافیای مردم اهل حق ایران و عراق:دکتر اسماعیل گندمکار

منابع عقیدتی مردم یارستان یا اهل حق دفتر/ کلام یا سرانجام نا میده می شود.در باب تعداد این دفاتر و محتوای آن به وقتش باید بحث کنیم.در این مقال نگاه به موضوع از این زاویه است که در مناطق یارستان نشین چه دفتر و کلامی پارادایم غالب و مطرح واز شهرت بیشتر برخورداربوده و محل مراجعه است.۱:در کل مناطق چه ایران و چه عراق دفتر اصلی دفتر و کلام پردیوری به نام :دیوانه گوره پردیوری یا : دیوان کبیر پردیور است.که محتوا و کلام آن مربوط به دوره مبارک شاه :پیر بابا طاهر  لرستانی الصل مشهور به همدانی/کلام بابا طاهر / دوره سلطان اسحاق البرزنجی /سلطان حقیقت/ شیخ احمد حسین یا :بابادگار/ کلام زلال زلال / دامیار دامیار / بارگاه بارگاه و بخش های دیگر است۲: در مناطق گوران و دالاهو دفاتر دوره سید حیدر حیدر ی شهیر به آسید براکه گوران ۱۲۱۰/۱۲۹۰ که تعداد آنها ۳۶ دفتر است و در مناطق گوران تا کردستان عراق دفتر: نوروز سورانی سنجابی/ محوریت دارد و از بالا ترین شهرت برخوردار است.۳:در مناطق صحنه و دینور کلام محوری و دارای شهرت کلام و دفتر شیخ امیر زوله ای است و دفتر شاه حیاث دکه ای هندی و دفتر تیمور بان یارانی که اهالی صحنه به او شاه تیمور می گویند. البته گاهی بین تشخیص شخصیت  تیمور ثانی و تیمور بانیارانی اشتباهاتی پیش آمده  است مطرح است۴:در مناطق پشتکوه و دلفان در لرستان و لکستان : دفاتر خان الماس و خاندان آتش بیگ شهرت دارد ۵:در مناطق آذری زبان همدان زنجان اردبیل و تبریز :دفاتر به زبان ترکی کلام قشچی اوقلی و ۲۴ گوینده ترک زبان۶:در کردستان عراق در خانقین و هوار و بعض مناطق دیگر : کلام بابا حیدر و شاه هیاث دکه ای هندی از شهرت خاص برخوردار است همچنین کلام و دفتر شاه ابراهیم میر سور مطرح است: برگزفته از سخنرانی دکتر اسماعیل گندمکار در کنفرانس انستیتو ایرانشناسی فرانسه در ایران با حضور پروفسور مارزلف آلمانی و پروفسور برمبرژه جامعه شناس دانشگاه سوربون پاریس و دانشمندان ایرانشناس ایرانی و اروپائی

مطالعات و تحقیقات آیت الله دکتر اسماعیل گندمکار در باب ایرانشناسی و کردشناسی

آثار باستانی کرمانشاه و محتوای خطوط میخی آن در باب فرهنگ و ادیان در ایران باستان/ شناخت اقوام مهاجر و بومی منظومه زاگرس :گوتی ها / مادها / لولوبیان / گوران ها / لک ها / لرها/ جاف ها /  کلهرها/ ایل منیشی/ایلام شناسی/اورامانات لهون  و تخت / جغرافیای تاریخی کردستان /کردستان عراق عجم / بررسی آثار مستشرقان اروپائی و آسیائی روسی فرانسوی آلمانی انگلیسی هلندی آمریکائی در باب کردشناسی / حلوان در گردونه تاریخ/زبانها و لهجه ها در منظومه زاگرس از عهد باستان تا کنون/بررسی مهاجرت کردهابه بخش های مرکزی ایران بزرگ و کشور های اطراف/ گورانها و زازاهای کردستان ترکیه/ بررسی جغرافیای تاریخی علوی ها در ایران و کشورهای منطقه / قوم فیلی در ایران و عراق /بررسی دواوین ادبی شعرا ی کرد با لهجه های گوناگون :مولوی تاوجوزی / ملا پریشان دینوری/ شامی / محوی / نالی /وفائی / خانای قبادی / غلامرضاارکوازی پشتکوه ایلامی / شاکه و خان مسویر ایلامی / درویش ذولفقار گوران/سید صالح ماهیدشتی /میرزا احمد داواشی/ میرزا احمد کوماسی/ ملا ی جزیری/سید یعغوب ماهیدشتی / بررسی مقایسه ای تمامی دفاتر یارستان به گورانی و لکی و لری و اورامی و ترکی . مطالعه دولت حسنویه / دولت قره قوینلوه ها و آق قوینلو ها/دولت های کرد/ جامعه شناسی عشایر ایران/ فرهنگ شناسی و مردم شناسی جوامع سنتی ایران / مطالعات ایران عهد قاجار / مطالعات ایران عهد تیموریان / مطالعات ایران عهد صفویه/ موالیا ن ایرانی در دولت اسلامی و حکومت اهل بیت ع / ادیان عهد ساسانی /مطالعات گسترده و متمرکز در باب جغرافیا فرهنگ زبان عرفان و ادیان و مردم شناسی و جامعه شناسی در باب : گوران شناسی در ایران و جهان/ مطالعات کرد شناسی در دانشگاه های عراق / البرزنجه شناسی/ الدینور شناسی/ کرمانشاه شناسی / لرستان شناسی/و موضوعات مرتبط دیگر :منشی گروه اینترنتی دکتر اسماعیل گندمکار

مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی  آیت الله دکتر اسماعیل گندمکار

آئین های قبل از اسلام در ایزان باستان و فرا تاریخی و عهد عتیق: آئین کیخسرو /آئین هوشنگ/ آئین فریدون /آئین کاوه/ آئین مانی /آین مزدک / آئین مهر یا میترائیسم / آئین مغان/ آئین گبرها و گبر پرستان/ زردشت/ یهود / مسیحیت / هندو ئیسم و بودیسم/ اهل حق یا آئین حقیقت/ کا که ای ها ی عراق/ ایزیدی ها / زروانیسم/بگتاشیه ترکیه و آلبانیا/ قادریه / نقشبندیه / سهروردیه / نعمت اللهیه / خاکسار / دروزی های سوریه/ علوی ها ی لبنان/خلوتیه/ چشتی ها / خوجه ها/ آئین قبالایهود/ میتولوژی آفریقا ی/ ادیان و فرق آفریقا/ ملتانیه/اخباریگری در شیعه/ اصولیون در شیعه/ دین مبین اسلام / مذاهب: حنبلی/حنفی/شافعی/مالکی/جعفری اثنی اعشری/ زیدیه / واقفیه/اسماعیلیه/ فاطمیون لیبی/باطنیه/حروفیه/شبهه عرفان ها یا عرفان های نو ظهور/ عرفان سرخ پوستی / روانشناسی عرفانی/.فهرست فوق بخشی از مطالعات و تحقیقات استاد ارجمند است که در مقاطع عالیه سالها به آنها پرداخته اند و دانشجویان و طلاب و شاگردانی از دانشگا ه ها و مراکز حوزه های علمیه و علوم اسلامی از داخل ایران و کشورهای اسلامی / اروپائی و آمریکائی/ از تجربیات و محصولات علمی استاد استفاده می نمایند و در مقاطع سه و چهار حوزه های علمیه و مقاطع دکتری و پسا دکتر ا رساله های علمی خود را می گذرانند:منشی گروه اینترنتی دکتر اسماعیل گندمکار

دعوت دانشگاه نورنبرگ آلمان - 5 نظر/پروفسور کرمانی:جناب دکتر گندمکار شما جزو نوادر روزگار ما هستید.

دعوت دانشگاه نورنبرگ آلمان - 5 نظر

نویسنده: حجتی
چهارشنبه 19 دی1386 ساعت: 10:14
از وجود ارزشمند ایشان در ایران به اندازه کافی بهره برداری نمی شود.تا کی باید این ذخایر ارزشمند را فراموش کنیم.
دانشجوی دوره دکترای فلسفه
نویسنده: سیدجوادی
شنبه 10 فروردین1387 ساعت: 18:12
من نظر این استاد مسلم فلسفه را که حق استادی بر گردن من دارد تائید می کنم . شما جزو نوادر هستید و امیدوارم از نزدیک با افکار و اندیشه های شما در زمینه فلسفه اشراق آشنا شوم . شنیدهام که شما افکار بسیار جدیدی دراین زمینه دارید .
دکتر سیدجوادی
نویسنده: از طرف یکی از دوستداران استاد
سه شنبه 29 مرداد1387 ساعت: 19:58
حجت الاسلام اسماعیل گندمکار در گفت و گوی اختصاصی با خبرگزاری آینده روشن با تبریک سالروز خلافت امام مهدی (عج) افزود: باید برنامه های این روز در کشور های اسلامی و شیعی در سطح وسیعی برگزار شود.

وی گفت: باید درسالروز خلافت امام مهدی موج وسیعی از شادی های اسلامی در سطح بین المللی ایجاد گردد.

این استاد حوزه و دانشگاه با تاکید بر تبدیل نهم ربیع الاول به روز شادی اسلامی گفت: باید در این خصوص کارشناسان برنامه ریزی صحیحی انجام دهند.

وی برگزاری همایش و جلسات سخنرانی در مساجد، تکایا، حسینیه ها و موسسات فرهنگی را جهت برپایی هر چه باشکوه جشن های نهم ربیع الاول موثر دانست.

حجت الاسلام گندمکار، همچنین هدیه دادن به غیر از شیعیان را در این روز نیکو دانست و اظهار داشت: باید در را ه شناساندن نهم ربیع الاول به عنوان سالروز ولایت و خلافت منجی عالم بشریت به تمام ادیان و مذاهب تلاش کنیم.

کد مطلب: 5171
نویسنده: حسینی
چهارشنبه 30 مرداد1387 ساعت: 10:50
قدر این اساتید را بیشتر در اروپا میدانندو ما در ایران از وجود آنها اطلاعی نداریم
تاکی باید منتظر باشیم تا یک استاد دار فانی را وداع کندسپس تکریم شوند
نویسنده: michel from strasbourg frence
چهارشنبه 6 شهریور1387 ساعت: 12:31
je suis d'accord avec vousmonsieur le decteur ghandomkar et je suis tres desole pour ca.
merci

اختلاف نظر در برخی جنبه های سوگواری محرم / ورنر انده ترجمه جعفر جعفریان

اختلاف نظر علما درباره برخى از جنبه هاى سوگوارى محرم1
(نگاه كتابشناسانه)

نوشته ورنر انده (Werner Ende)
ترجمه جعفر جعفريان

يكى از دينى ترين جنبه هاى مراسم شيعيان2* كه هرساله در ده روز اول ماه محرم در يادبود شهادت امام حسين (شهادت: 680م/61هـ.ق) برپا مى شود, منظر مردانى است كه با دست به سينه هاى لخت خود مى زنند, با زنجير به شانه ها و پشت خود مى كوبند و ـ در دهم ماه محرم ـ پيشانى خود را با قمه زخمى مى كنند. اين اعمال تشكيل دهنده بخش اعظمى از مراسم عزادارى هستند كه با نام كلى تعزيه (در عربى و در فارسى عزادارى) شناخته مى شود. در ميان اين مراسم, نمايش هاى احساسى كه در دهم ماه محرم برپا مى شود, از نظر علمى مورد علاقه غربى ها بوده است.3
در اين مقاله, از پرداخت مجدد به اين پرسش كه بسيار مورد بحث قرار گرفته, يعنى بحث از ريشه و دلايل گسترش اين برنامه هاى دراماتيك خوددارى مى كنم, و تنها به ذكر اين نكته بسنده مى كنم كه بسيارى از نويسندگانى كه درباره اين نمايش ها قلم زده اند به رفتار و موضع ترديدآميز و حتى شديداً انتقادى برخى علماى شيعه درباره محتوا و طريقه اجراى اين نمايش ها اشاراتى داشته اند.4 به هر حال, تا آنجايى كه بنده اطلاع دارم, در هيچ زبان غربى, تحليلى مفصل, براساس منابع شيعى درباره موضع علماى شيعى نسبت به عزادارى به طور كل و يا برخى از جنبه هاى آن به طور خاص, وجود ندارد.5
در اين مقاله من تنها در مورد مسئله موضع آنها در مورد سينه زنى و استفاده از زنجير و قمه در خودآزارى در جريان مراسم بحث كرده ام. در اين متن از اين پس اين اعمال با واژه كلى (خودزنى) مورد اشاره قرار مى گيرد.*
در حدود پنجاه سال قبل, بحث و جدلى بين علماى شيعه بر سر مشروعيت خودزنى و ديگر آداب محرم, باعث پيدايش بحرانى در جوامع شيعى سوريه و لبنان گرديد كه نويسندگان شيعى معاصر از آن با نام (فتنه بزرگ) ياد كرده اند.6 به عنوان يك گام مقدماتى در جهت برخوردى موشكافانه با كل مسئله آداب عزادارى, آن گونه كه محققان شيعى به آن نگريسته اند, بنده برخى از يافت هاى خود را كه در طول مطالعات خود درباره ادبيات و همچنين شرايط اجتماعى ـ سياسى حاكم بر اين جدل داشته ام, خدمت شما عرضه مى دارم. در حقيقت موشكافى اين فتنه شيعى در اواخر دهه بيست ميلادى مى تواند نقطه آغاز خوبى براى بررسى كلى مسئله باشد. در اين نوشته, حوادث مشابه و يا بازتاب هاى اين مجادله در ايران مورد بحث قرار نخواهد گرفت.7
عنصر اصلى ماجرايى كه با عنوان فتنه شيعه در قرن بيستم از آن ياد شده سيد محسن امين عاملى (1952/1371ق) مى باشد. وى نويسنده يك اثر تراجم نگارى بزرگ با عنوان اعيان الشيعه است.8 سيد محسن, كه در شقراء در جبل عامل (جنوب لبنان) در سال هاى 1876 يا 1868 [1284ق] متولد شده, در نجف تحصيل كرد, بعدها به دمشق رفت و در آنجا رهبر معنوى جامعه شيعه گرديد. در اوايل دهه بيست قرن بيستم وى كتابى در پنج بخش درباره شهادت امام حسين فرزند على(ع) و ديگران امامان اهل بيت(ع) به نام المجالس السنيه9 نوشت. سيد محسن در اين كتاب, ضمن دفاع از ديدگاه سنتى شيعه درباره تاريخ اوليه اسلام و تأكيد بر شايستگى عزادارى براى شهيدان, از برخى آدابى كه در مراسم عزادارى محرم اجرا مى شود, و به خصوص خودزنى انتقاد كرد. اين انتقاد بلافاصله توسط يكى از هم ميهنان وى به نام شيخ عبدالحسين صادق (وفات: 1942م/ 1361هـ.ق) پاسخ گفته شد. وى اهل نبطيه10 بود, مكانى كه به دليل تعزيه هاى آن تا سال هاى اخير شهرت خاصى داشت [10الف]. اين جوابيه كه در 1926 يا اوايل 1927 [1345هـ.ق] با عنوان سيماء الصلحاء11 منتشر شد, به وسيله سيد محسن در كتابچه اى كوچك ولى بسيار جالب به نام التنزيه لاعمال الشبيه* مورد انتقاد قرار گرفت. اين كتابچه در محرم 1346 هجرى (جولاى 1927) نوشته شد12 و در صيدا در اواخر 1928 چاپ شد.13 كتابچه ياد شده كه بعداً در مورد آن بيشتر سخن خواهيم گفت, شعله اين فتنه شيعه را برافروخت و مى توان آن را به عنوان متن اصلى آن ماجرا شناخت. در اين كتابچه, سيد محسن نه تنها خودزنى بلكه استفاده از آلات موسيقى و حضور زنان بدون پوشش در مراسم محرم به عنوان سمبل زنان خانواده امام حسين(ع) را بدعتى نامشروع ناميد. از آنجايى كه كتاب التنزيه حمله اى شديد به آن دسته از علماى شيعى بود كه در قبال آنچه سيد محسن آنها را به عنوان معلول دسيسه هاى شيطان عنوان كرده بود, سكوت اختيار كرده و يا حتى از آن دفاع مى كردند, اين كتابچه منجر به زنجيره اى از پاسخ هاى مجادله آميز شد, تا آنجا كه بنابر ادعاى سيد محسن تنها يك نويسنده اين جرأت را به خود داد كه در اثر خود به دفاع آشكار از آن بپردازد.14
اين دفاع15 و بسيارى از رديه ها در عراق منتشر شد, جايى كه شيعيان لبنانى مخالف سيد محسن, اخبار آنچه را كه آنها به عنوان حمله افتضاح آميز به بنيان شيعه مى دانستند, به آنجا آورده بودند. اين كتابچه هاى مجادله آميز منابع خوبى براى تحقيق و مطالعه درباره مسئله مورد بحث هستند; ولى دستيابى به آنها بسيار مشكل است. دليل اصلى مشكل بودن اين دستيابى, در كنار ساير دلايل, اين است كه كتابخانه هايى كه اين گونه نوشته ها در آنها يافت مى شود ـ به خصوص در مراكز كتابخانه اى عراق ـ نمى تواند بسادگى توسط خارجى هاى غير شيعى مورد استفاده قرار گيرد. در ضمن, شيعيان عموماً در صحبت درباره بيشتر اين موضوعات با خارجى ها ترديد دارند.
در حقيقت, جزوات مجادله آميز بر ضد آثار سيد محسن, المجالس السنية والتنزيه هنوز در دسترس بنده قرار نگرفته اند. با اين همه, نام نويسندگان اين نوشته ها, به همراه همه اطلاعات كتاب شناختى كه بنده موفق به كشف و اثبات درستى آنها شده ام, در اين متن آمده است. بنده اميدوارم ليست زير براى خوانندگانى كه تمايل به تحقيقات بيشتر درباره تاريخ مجادلات شيعه در مورد تعزيه را دارند, مفيد واقع شود:
الف. عبدالله السبيتى, رنة العصا فى تعظيم شعائر العزاء, بغداد چاپ دوم (مطبعة النجاح) از اين كتاب در ذريعه, ج2, ص254, ش1552 و معجم المؤلفين العراقيين, ج2, ص326 ياد شده است. براى اطلاعات بيشتر درباره مؤلف اين كتاب بنگريد: خانبابا مشار, مؤلفين, كتب چاپى, ج3, ص992ـ 993.
ب. مرتضى آل ياسين, نظرة جامعة تبحث عن المظاهرات فى عاشوراء كل سنة (محرم), بغداد (مطبعه الفرات), عنوانى كه در Der Islam 17/1928/341 ذكر شده با آنچه در معجم المؤلفين العراقيين, ج3, ص291 آمده است, فرق دارد. تاريخ چاپى كه در هر دو مرجع ذكر شده سال 1927 را نشان مى دهد كه اين اثر نمى تواند (آن گونه كه در ذريعه, ج4, ص455 گفته شده) بر ضد التنزيه نوشته شده باشد, ولى مى تواند ردى بر المجالس السنيه باشد. درباره مرتضى آل ياسين بنگريد: رجال الفكر والادب فى النجف, ص472, ش2036.
ج. عبدالحسين حلى, النقد النزيه لرسالة التنزيه, نجف, 1347 قمرى (29ـ 1928) بنگريد: معجم المؤلفين العراقيين, ج2, ص227; نقباء البشر, ج1/3, ص1062ـ1072. براساس آنچه در منبع دوم گفته شده, عبدالحسين حلى رد ديگرى هم بر تنزيه سيد محسن با عنوان نصره المظلوم ولى با اسم مستعار حسن المظفر نوشت. اين نكته با آنچه در معجم المؤلفين العراقيين, ج1, ص332 و ج2, ص226 آمده تأييد مى شود, اما تاريخ چاپى كه در آنجا آمده (1345ق/ 27ـ1926) با تاريخ چاپ التنزيه (1928) هماهنگى ندارد. به هر روى استفاده از نام المظفر به عنوان اسم مستعار توسط عبدالحسين حلى چندان هم تصادفى به نظر نمى رسد (بنگريد به ادامه بحث).

د. محمدحسين المظفر: الشعائر الحسينية, بغداد, 1348هـ.ق (20ـ1929), مطبعة النجاح, (ذريعه, ج14, ص191, ش2136; معجم المؤلفين العراقيين, ج3, ص154). درباره مؤلف بنگريد: نقباء البشر, ج1/2, 6464.
هـ. عبدالمهدى المظفر: ارشاد العلماء للتمسك بالائمه, نجف, 1348هـ.ق (30ـ1929). بنگريد: ذريعه, ج1, ص512, ش2510 و معجم المؤلفين العراقيين, ج2, ص353. يك مطلب از ارشاد العلماء در اعيان الشيعه, ج40, (1957), ص122. در ذريعه, ج12, ص272, ش1819 از كتاب ديگرى از عبدالمهدى المظفر با عنوان السياسية الدينية لدفع الشبهات على المظاهرات الحسينيه (نجف) ياد شده است. درباره مؤلف بنگريد: نقباء البشر, ج1/37, ص1240ـ1242.
و. على نقى اللكهنوى, اقالة الاثير فى اقامة الشريعة الحسينية, نجف, 1348ق (30ـ1929), بنگريد: ذريعه, ج2, ص263, ش1072 (نيز: ج4, ص455, ش2027). معجم المطبوعات (بنگريد پاورقى ش15), ص88, ش158 از چاپ 1374ق, مطبعه الغرى (59ص) ياد كرده است. درباره مؤلف بنگريد: رجال الفكر والادب فى النجف, ص390, ش1650.
ز. گفته هاى برخى از علماى معروف شيعه در حمايت از خودزنى و آداب مربوط به آن به احتمال زياد در كتابچه اى اثر سيد محسن السويج (يا السويجى) با عنوان الفتاوى والتقرير فى جواز التشبيه والعزاء (مطبعه الغرى, 32ص, چاپ سال 1957) آمده است. اين كتابچه نيز در دسترس بنده قرار ندارد.16
خوشبختانه, تنزيه سيد محسن حدود پنج سال پيش در بيروت تجديد چاپ شد (1973؟).17 همچنين اثر وى اطلاعاتى را درباره محتواى سيماء الصلحاء شيخ عبدالحسين صادق در اختيار ما قرار مى دهد, چرا كه سيد محسن بخش هاى طولانى از كتاب هاى مخالفانش را عيناً نقل مى كند. [17الف] در نتيجه, اين توانايى را به ما مى دهد كه تصورى از بحث هايى كه برخى علماى شيعه در دفاع از خودزنى و آداب مربوط به آن داشته اند, به دست آوريم; مانند اين ادعاى شيخ صادق درباره اينكه زخمى كردن جلو سر به عنوان نشانه عزادارى براى امام حسين(ع) به گونه اى شبيه عمل طبى حجامت است و بنابراين مجاز است; علاوه بر آن كه در اين كار يك هدف مذهبى هم دنبال مى شود.18
به علاوه, عدم دسترسى نسبى به آثار رديه اى مربوط به اين بحث را مى توان با استفاده سيستماتيك و اصولى از آثار كتابشناسى و متون شرح حال كه اخيراً نوشته شده جبران نمود.19 بدين ترتيب, مى توان تاريخ ادبى فتنه شيعه را, به خصوص با در نظر گرفتن روابط خانوادگى بين برخى از نويسنده هاى درگير در اين موضوع مجدداً بازسازى كرد.
نهايتاً, نوشته هاى (خاطرات) مانند جعفر الخليلى20 درباره شخصيت هاى معاصر عراق, اطلاعات غنى و با ارزش ديگرى را درباره مجادلات مربوط به آداب محرم در اختيار ما قرار مى دهد, چرا كه وى خود يكى از معدود پيروان متعصب سيد محسن در نجف بوده است.21
عموماً براساس تنزيه سيد محسن و ديگر مواردى كه در بالا ذكر كردم, قصد دارم تا درباره برخى جزئيات اين نزاع, توضيحات و تفاسيرى را ذكر كنم و درباره موضع علماى شيعه درباره خودزنى نتايجى بگيرم.
1. واضح است كه سيد محسن هيچ گاه قصد نداشت مراسم عزادارى محرم را براندازد يا لغو كند. حتى به نوعى, مى خواست آن را احيا كرده و گسترش دهد. وى اميد داشت كه با حذف بدعت ها از عزادارى محرم, آن را تبديل به وسيله اى براى اقدامات تبليغى شيعه كند. براى دستيابى به اين هدف, او پيشنهاد كرد كه بايد سلسله جديدى از مداحان و روضه خوانان آموزش ديده تربيت شوند و جايگزين آن دسته از كسانى شود كه تصوير شيعه را با بيان رسوم غلط, نشر داستان هاى خرافى, تقويت خودزنى و غيره مخدوش مى كنند.22
2. سيد محسن نخستين كسى نبود كه براى حذف خودزنى و برخى ديگر از كارهايى كه بدعت آميز مى دانست, از مراسم محرم تلاش نمود. به هر روى, مدرك كتبى اين موضع گيرى اصلاحى, تنها در نسخ چاپى, در دهه بيست قرن بيستم يافت مى شود, يعنى كم و بيش شبيه كارهاى سيد محسن در اين زمينه, نام دو تن از كسانى كه با سيد محسن هم عقيده و هم موضع بوده اند بايد در اينجا ذكر شود: سيد ابوالحسن اصفهانى, كه تا زمان درگذشتش در نجف مجتهد (مرجع تقليد) بود23 و سيد محمدمهدى قزوينى در بصره.24 گفته هاى آنها بر ضد خودزنى حدود دو سال قبل از انتشار كتاب تنزيه سيد محسن بود.25
3. در جبل عامل, مجلس تعزيه در ماه محرم قرن هاست كه برگزار مى شود. مراسم خودزنى ـ كه بنابر احتمال زودتر از دهه آخر قرن نوزدهم شكل نگرفته است ـ توسط مهاجران ايرانى به نبطيه آورده شد.26 يك عالم شيعى به نام شيخ حسن الحبوشى, ملقب به المكى (م1907 يا 1908/1326ق)27 با اين مراسم مخالفت كرد. وى از قائم مقام عثمانى در صيدا در باب اين مسأله يارى خواست. به هر روى, والى عثمانى در بيروت, بعد از دخالت مراكزى كه بنابر منابع در دست من, هويت آنها مشخص نيست,28 به قائم مقام دستور داد تا در مراسم مذهبى ايرانيان دخالتى ننمايد. خيلى زود غير ايرانى ها نيز بدان ها پيوستند و با حمايت اشخاص منتفذ محلى مراسم محرم نبطيه با آداب خودزنى و تعزيه هايش تبديل به مركز پر جاذبه اى شد كه بينندگان فراوان شيعى و غير شيعى را از روستاهاى مجاور و جاهاى ديگر به خود جذب مى كرد… شكل و سياق ايرانى عزادارى حتى به ديگر مناطق جبل عامل به خصوص شهر كوچك جباع گسترش يافت.29
4. تا آنجايى كه به عراق و ديگر كشورهاى با جوامع شيعى مربوط است, سيد محسن هيچ چيزى درباره منبع ظهور خودزنى نگفته است. او تنها بدين نكته اشاره مى كند كه در زمان آل بويه و ديگر حاكمان شيعى در دوره قرون ميانه, خودزنى براى جامعه شيعى ناشناخته بوده است و بنابراين در منابع عالمان شيعى آن زمان مانند شيخ مفيد, شريف مرتضى و شريف رضى بدان اشاره اى نشده است.30 به هر روى, همرزم سيد محسن, محمدمهدى قزوينى, در اثرى كه آن را در رمضان سال 1345 هجرى (مارس 1927) منتشر كرد, ادعا نمود كه استفاده از آهن, يعنى زنجير و قمه در خودزنى حدود يك قرن قبل توسط مردمانى كه تسلط زيادى به قوانين شريعت نداشتند, پديد آمد.31 اگر فرض كنيم گفته قزوينى تنها در مورد تاريخ آن اعمال در عراق است, آن گاه اين موضوع با ساير اطلاعاتى كه در منابع ديگر درباره شيخ باقر بن شيخ اسدالله دزفولى (م1838 يا 1839) آمده است, مطابقت دارد. گفته مى شود كه وى نخستين كسى بود كه مراسم سينه زنى را در حرم كاظمين انجام داد.32 اين امكان وجود دارد كه سينه زنى و ديگرى فرم هاى خودزنى از مدت ها قبل از آن در عراق شناخته شده بوده ولى تنها در مجالس عزادارى كه دور از ترس و آزار و اذيت عثمانى ها, در زيرزمين خانه هاى خصوصى برپا مى شده, انجام مى شده است.33
5. جزئيات چندى كه در منابع گوناگون درباره شروع خودزنى در عراق يافت شده است, مؤيد اين ديدگاه مشهور است كه فرم هاى افراطى عزادارى, شامل خودزنى, نخست در ايران ظاهر شد و سپس از آنجا به شيعيان كشورهاى همسايه انتقال يافت. به هر حال, در اين مقاله, درباره اين مسئله چيزى نخواهيم نوشت. بلكه, بنده تمايل دارم به موضوع اصلى يعنى همان نزاع ميان علماى شيعه در اواخر دهه بيست و گفته هايى كه ميان آنان در جريان بحث و جدل بر سر برخى آداب محرم شكل گرفت, بپردازم.
6. همان گونه كه انتظار مى رود, هر دو گروه طرفداران و منتقدان خودزنى براى اثبات ديدگاه هاى خود به علماى پيشين شيعه رجوع مى كنند. به هر روى, به نظر مى رسد سيد محسن, با توجه به نظر خود نسبت به خودزنى به عنوان يك پديده جديد, تلاش زيادى براى يافتن مدرك يا نمونه اى براى اثبات گفته خود از پيش از زمان شيخ مكى (م1326ق) ـ كه موافق با اوست ـ نكرده است. از طرف ديگر, بسيار قابل توجه است كه مخالف وى, شيخ عبدالحسين صادق, به عنوان مدرك, تنها به ذكر نام برخى از رهبران اخير ـ ولى در عين حال مهم ـ شيعه اكتفا مى كند.34 سيد محسن در مورد دو تن از كسانى كه شيخ صادق از آنها نام برده است, يعنى شيخ جعفر معروف به كاشف الغطاء (م1812م/1228هـ.ق)35 و ميرزاى قمى (م1815 يا 1816/ 1231هـ.ق)36 جواب مى دهد كه گفته هاى آنها مربوط به آدابى كه شيخ صادق به آنها اشاره كرده, نبوده است. به هر حال, وى در رابطه با ديگر علماى ذكر شده توسط شيخ صادق سكوت اختيار مى كند. در ميان آنها, نام يكى از معاصران سيد محسن و يكى از علماى صاحب نام به چشم مى خورد: ميرزا حسين نائينى در نجف37 يكى از مهم ترين حاميان جنبش مشروطه ايران38 و (به موازات حاج سيد ابوالحسن اصفهانى) مرجع تقليد جامعه شيعه تا زمان مرگش در سال 1936. روى سخن وى در حمايت از خودزنى با شيعيان بصره بود, كه به دليل ديدگاه هاى مختلف دو عالم بزرگ شيعى در آنجا, يعنى شيخ محمدمهدى قزوينى كه پيش از اين درباره او صحبت كرديم و شيخ عبدالمهدى مظفر (وفات: 1944/ 1323ش)39 بر سر اين موضوع به نزاع پرداخته بودند. تا امروز, مدافعان خودزنى فتواى اين مرجع تقليد (و ـ حتى مهم تر از آن ـ رهبرى مترقى و نوگرا) را به عنوان مهم ترين سند اثبات درستى موضع خود قلمداد مى كنند.40
7. جعفر الخليلى41 روش هايى را كه مدافعان خودزنى در نجف ـ كه بسيار از آنان طلاب و علماى جبل عامل بودند ـ براى ساكت كردن طرفداران سيد محسن به آنها متوسل مى شدند, توصيف مى كند: آنها (مخالفان سيد محسن) براى تحريك توده بى سواد عليه آنان, طرفداران متعصب سيد محسن را اموى ناميدند; واژه اى حقيقتاً توهين آميز در جامعه شيعه و به خصوص در مكانى مانند نجف. در مقابل, آنان خودشان را عليوان ناميدند. طرفداران خودزنى با اموى ناميدن دشمنانشان توانستند جمع فراوانى از شيعيان عراق را قانع كنند كه انتقاد سيد محسن به برخى آداب محرم برابر با ـ يا تلميحاً در حد ـ زنده كردن امويان است; يعنى دودمانى كه مسئول مرگ (شهادت) امام حسين بودند, و نامشان در تفكر شيعى مترادف با پستى است.42 آنها براى تحقير نام سيد محسن, مردانى را كه به عزاداران آب مى فروختند, تحريك كردند تا به جاى (لعنت خدا بر حرمله) ـ [سربازى كه فرزند تازه متولد شده حسين را با تير شهيد كرد] بگويند (لعنت خدا بر الامين)!43 مخالفان همچنين يك سخنران محبوب را كه به خاطر توانايى بيانش شهره بود, جذب خود كردند تا مردم را عليه سيد محسن و طرفدارانش در نجف برانگيزد.44 در نتيجه, تعداد خودزنانى كه در مراسم محرم سال 1929/ 1307ش شركت كردند از هميشه بيشتر بود; و اين در حالى بود كه (امويان) از ترس كشته شدن, مجبور به پنهان شدن و حتى خروج موقتى از شهر شدند.45
با اين حال وقتى سيد محسن در 1933/1312ش در سفرش به حرم هاى شيعى در عراق و ياران وارد نجف شد , مورد استقبالى باشكوه حتى از سوى كسانى كه عليه وى و طرفدارانش در طول فتنه فعاليت داشتند, قرار گرفت.46 سيد محسن در نوشته هايش درباره اين سفر و درباره مسائلى كه در جريان ديدارش در نجف رخ داد, سكوت مى كند.47
8. مطالعه اى درباره تاريخ اين نزاع و فتنه, مشخص مى سازد كه تعدادى از بزرگ ترين علماى شيعه در عراق و لبنان ـ كه در ميان آنها, به طور مثال, محمدحسين الكاشف الغطاء (م1954/1333ش) در نجف48 و عبدالحسين شرف الدين (م1957) در صور ـ در دفاع از خودزنى سخن گفته اند.49 از طرف ديگر, تعداد كسانى كه خواستار برانداختن اين آداب و رسوم از ميان عامه مردم شدند, بسيار اندك ماند. بخش بزرگى از علماى شيعه در طول فتنه سكوت اختيار كردند. حتى اعلاميه هاى عمومى در دفاع از خودزنى, الزماً بدين معنا نبود كه همه علماى درگير در اين مسئله بر تمامى جزئيات مراسم محرم مهر تأييد مى زدند.50 روشن است كه, سيد محسن از وضع دشوار آن دسته از علماى شيعه آگاه بود; كسانى كه به خاطر ترس از دست دادن كنترل و نفوذ خود بر توده بيسواد جامعه, از خودزنى به عنوان نشانه خداترسى و پرهيزگارى دفاع مى كردند, و در عين حال, خودشان از پيوستن به اين گونه رسوم خوددارى مى نمودند. سيد محسن مى گويد, اگر اينان (علما) واقعاً به مستحب بودن اين اعمال باور دارند, چرا هيچ يك از علما تا به حال در حال قمه زدن و يا سينه زنى در طول مراسم محرم ديده نشده است؟51
9. انتقاد كلى ديگرى نسبت به دو دلى علما در محكوم نمودن بدعت هاى محبوب در حدود 18سال قبل از آن در عراق, توسط سيد هبةالدين حسينى شهرستانى52 در نجف (م1967/1346ش) و در مجله اصلاح طلب العلم, كه در بغداد طى سال هاى 1912ـ1910 چاپ مى شد, ديده مى شود.53 در حقيقت ما نام شهرستانى را, كه وزير آموزش عراق در سال هاى 1920ـ21 شده بود, در ميان نام كسانى مى بينيم كه الخليلى به عنوان حاميان متعصب سيد محسن در عراق از آنها ياد كرده است.54
10. درباره اين حمايت كنندگان ـ كه در ميان آنها عالم و سياستمدار با نفوذ عبدالكريم الجزائرى (م1962/1342ش)55 ديده مى شود ـ مطالب زيادى در رابطه با موقعيت, پيش زمينه خانوادگى و انگيزه هاى احتماليشان در قبال موضعشان در اين جنجال مى توان گفت. به طور مثال يك حقيقت تعجب برانگيز كه الخليلى بدان شااره كرده, اين است كه دو تن از معدود مراجع بزرگى كه از تنزيه سيد محسن در نجف دفاع كرده اند, به دليل عدم تمايلشان به تفكرات نوگرايانه نيز شناخته شده بودند.56 در حوزه اين مقاله, امكان بررسى دقيق اين نكته و ديگر نكات كه در اين منابع يافت مى شود وجود ندارد. بنابراين بنده تنها به ذكر نقش مسلم ارتباطات خانوادگى و ديگر قيود شخصى در شكل گيرى خطوط مقدم فتنه اكتفا مى نمايم. اگر بخواهم يك داستان پيچيده را خلاصه شده خدمتتان عرض كنم, بايد بگويم كه مبارزه عليه سيد محسن, حداقل در ابتدا, تقريباً يك مسئله خانوادگى بود: آل شرف الدين, يك خانواده از روحانيون شيعه در جبل عامل با شاخه هايى در عراق و ايران تبليغاتى را عليه سيد محسن در سوريه/لبنان و عراق پايه ريزى كردند. آنها اين كار را با همكارى ديگر خانواده هاى ذى نفوذ علما كه با ازدواج هاى بين خانوادگى با يكديگر ارتباط داشتند, انجام دادند,57 به طور مثال آل ياسين در كاظمين.58 خيلى زود آل مظفر در نجف, خانواده اى كه به دليل آموزش هاى مذهبيشان شناخته شده بودند, به مبارزه عليه سيد محسن پرداختند. در نتيجه, شيخ عبدالمهدى يكى از نوادگانشان را كه پيش از اين درباره وى گفتيم, در رقابتش با قزوينى در نقش رهبرى دينى در بصره حمايت كردند.59 به هر روى, به احتمال, ارتباطات خانوادگى نقش مهمى در شكل گيرى طرفداران و حاميان سيد محسن بازى كرده است. [59الف]
11. در يك نگاه كلى, حتى اين سؤال مى تواند پرسيده شود كه آيا وقوع فتنه, حداقل تا حد زيادى, نمى توانسته به رقابت ميان عاملى ها, يعنى خانواده هايى از جبل عامل كه به طور سنتى به دليل آموخته هاى مذهبى خود در سراسر جهان شيعه معروف بوده اند, بوده باشد؟60 زمانى كه سيد محسن امين به رغم آن كه از خانواده كم نفوذترى بود, به موقعيت رهبرى شيعه در دمشق رسيد, مشكلاتى براى وى از سوى ساير خاندان هاى شيعى پديد آمد. در اين فضا انتقاد سيد محسن از برخى آداب و اعمال محرم بدان ها ـ جدا از نظر واقعى آنها درباره اين موضوع ـ بهانه و فرصتى داد تا موضع سيد محسن را با تحريكِ بخش وسيعى از جمعيت شيعيان بيسواد عليه وى تضعيف كنند.
12. به هر روى, عنصر ديگرى نيز بر شكل گيرى جناح ها در اين جنجال اثرگذار بوده است: مسئله تقليد, يعنى وظيفه دينى هر شيعه معمولى (يعنى هر مقلد) در وفادار ماندن (تقليد كردن) از فتاواى يك مرجع است. در نجف, مقلدين مرجع تقليدى كه از وى نام برديم سيد ابوالحسن الاصفهانى, تا حد زيادى, يك خط دفاعى را عليه (علوى هاى) مهاجم تشكيل دادند. مهم تر از اين, عامل ديگرى براى حفظ امنيت نسبى منتقدان مشهور و بنام خودزنى وجود داشت و آن وجود عطيه ابوكلل رهبر يك گروه اهل فتوت بود كه مانند يك لشكر اخوت بر بخش هايى از نجف كه زوركورت (يا زقورت) ناميده مى شد, تسلط داشت. وى يكى از مقلدان سيد ابوالحسن اصفهانى بود.61
13. نكته اى كه فقط در اين مقاله مورد بررسى قرار گرفته است, نفوذ عوامل سياسى ـ مانند رفتار سيستم حكومتى عثمانى با جامعه شيعه ـ بر رشد و گسترش عزادارى در عراق و سوريه/لبنان است. تا آنجايى كه به اين جنجال در اواخر دهه بيست مربوط مى شود, هر تحليلى بر رشد آن بايد ـ در كنار ساير عوامل ـ بازتاب قدرت يافتن وهابيون در حجاز و تأثير آن بر جامعه شيعه را در نظر بگيرد. جامعه شيعه كه به دليل اقدامات ضد شيعى وهابيان و پاسخ مثبت به اين اقدامات در برخى از مراكز تسنن در عراق احساس خطر مى كرد,62 با سخت گيرى نامتعارف بر تفكرات اصلاح طلبانه اى كه توسط علماى خودشان بيان شده بود, اما كمابيش با انتقادات سنيان به رفتار شيعيان مشابه بود, برخورد كرد.63 در نتيجه, اقداماتى كه ايرانيان ـ دولت رضاشاه ـ و ديگر دولت ها در اواخر دهه بيست عليه عزادارى عمومى انجام دادند,64 در ميان شيعيان عراق نوع رنجش و ناراحتى در مقابل هرگونه بحثى در اين باره به وجود آمد, به خصوص آنكه بسيارى از علماى عتبات ريشه ايرانى داشتند (براى نمونه نائينى) ولى به دلايلى مخالف سياست هاى رضاشاه بودند.65 طبعاً فضاى خاص اين مقطع زمانى با شرايط ياد شده, عامل تعيين كننده اى در حمايت اندك از ديدگاه هاى سيد محسن براى انجام اصلاحات مورد نظرش بوده است.
14. و نهايتاً, منتقدان شيعه از منافع اقتصادى و انگيزه هايى كه موجب دودلى علما در محكوم نمودن عمومى مراسم خودزنى و ساير مراسم محرم شده است, سخن گفته اند. به طور مثال, سيد محسن برخى از مردم را به سودجويى هاى مادى در كمك به گسترش اين بدعت ها در جبل عامل متهم مى كند.66 همشهرى وى محمدجواد مغنيه, جامعه شناس شيعى عراقى, على الوردى و شاگردش ابراهيم الحيدرى, از نوعى توافق ميان برخى از روحانيون و بازاريان در جهت به دست آوردن سودهاى كلان در آذوقه رساندن به توده عزاداران و تماشاگرانى كه از مراسم محرم در حرم هاى شيعيان ديدار مى كنند, سخن گفته اند.67
15. به طور قطع, اتهامات هميشگى و اجتناب ناپذير نقشه هاى امپرياليستى در شكل گيرى اين اتفاقات همچنان وجود دارد.68 به نظر من, اين واضح و روشن است كه برخى از بازاريان محلى به ادامه يافتن اين گونه مراسم هاى محرم كه به دليل طبيعت تماشاييشان موجب جذب جمعيت كثيرى از بازديدكنندگان به مراكز شيعى مى شده است, علاقه داشته اند; به خصوص در شرايطى كه با راه ها و وسايل نقليه جديد, زيارت آن مراكز حتى براى شيعيانى كه در نقاط دوردست زندگى مى كردند, از هر زمانى آسان تر شده بود. از آنجايى كه اغلب روابطى بين اين مراكز تجارى و برخى خانواده هاى علما وجود دارد, برخى از علماى شيعه احياناً دلايل شخصى خاصى براى سكوت در قبال خودزنى و حتى حمايت از آن داشته اند.
16. به هر روى, به نظر مى رسد كه انگيزه كلى ديگرى در شكل گيرى موضع علما در قبال خودزنى و ديگر جنبه هاى عزادارى ـ حداقل در بخش هايى از جهان شيعه كه قدرت اجتماعى و معنوى سيدها در ميان علما هنوز وجود دارد ـ دخيل است: از آنجايى كه آنها به عنوان نوادگان امام حسين و ديگر امامان شهيد مورد احترام بودند, مراسم عزادارى سالانه محرم, هم به جهت سمبليك و هم به جهت بازنمايى آشكار و مستقيم ادعاى رهبرى آنها بر جامعه, و يا حداقل داشتن مكانى مورد احترام در آن, را تقويت مى كند.69 از آنجايى كه اين موقعيت در دوره جديد مورد تهديد قرار گرفته است, اكثر آنها مخالفت با مراسم محرم را كه مى تواند به عنوان بيان عميقى از بيعت توده با سادات تعبير شود و تا حد زيادى اينگونه هم هست را عاقلانه نمى دانند.*

مشخصات منابع اصلى

1. اعيان الشيعه : محسن الامين العاملى: اعيان الشيعه, 56ج, به كوشش حسن الامين. چاپ اول دمشق/ بيروت 1935ـ63, چاپ چهارم, بيروت 1960 .(مجموعه كامل اين اثر در دسترس بنده قرار ندارد. آنچه در اختيار بنده هستند متعلق به چاپ هاى مختلف مى باشند. بنابراين در پاورقى ها سال چاپ ذكر شده مربوط به همان ج مى باشد.)
2. ذريعه : آقابزرگ تهرانى: الذريعه الى تصانيف الشيعه ـ آنچه در اختيار بنده است: جلدهاى 1ـ 8, 9/ بخش هاى 2ـ4, 10ـ20, ج1 از چاپ دوم (تهران, 1968), جلدهاى 2ـ20 از چاپ اول (نجف و/ يا تهران 1936ـ70). بيشتر جهاى 9 به بعد توسط پسران مؤلف تصحيح گرديده است: على نقى و احمد منزوى.
3.هكذا عرفتموهم : جعفر الخليلى: هكذا عرفتموهم, چهار ج, بغداد/بيروت, 1963ـ72.
4.الحركة الفكرية والادبية فى جبل عامل : محمدكاظم مكى: الحركة الفكرية والادبية فى جبل عامل, بيروت, 1963.
5. مصادر الدراسة الادبيه : يوسف اسعد داغر: مصادر الدراسه الادبيه, 2/1 (بيروت, 1956), 3/1ـ2 (بيروت, 1972).
6.مؤلفين كتب : خانبابا مشار: مؤلفين كتب (…), شش ج, تهران, 1962ـ66.
7. معجم المؤلفين : عمررضا كحاله: معجم المؤلفين, 15ج, دمشق, 1957ـ61.
8. معجم المؤلفين العراقيين : گوريس عواد: معجم المؤلفين العراقيين, 3ج, بغداد, 1969.
9. رجال الادب والفكر فى النجف : محمدهادى الامينى: رجال الفكر والادب فى النجف, نجف, 1964.
10. التنزيه : محسن الامين العاملى: التنزيه (لاعمال الشيعه), چاپ دوم, بيروت (1973؟).
11. نقباء البشر : آقابزرگ تهرانى: طبقات اعلام الشيعه, 2ج, در 6بخش, 1/1ـ4 (:نقباء البشر…) , نجف 1954ـ 68 و 2/1ـ2 (: الكرام البرره…), نجف, 1954, 1958.

پى نوشت ها:
1. اين مقاله نسخه تقريباً گسترش يافته مقاله اى است كه آن را در هشتمين كنفرانس Union Europeenne des Qrabisants et Islamisants كه در Aix-en-Provenece (فرانسه) در دسامبر 1976 برپا شد, خواندم. اين مقاله قسمتى از نتايج يك پروژه تحقيقى درباره نمو و رشد فكرى و اجتماعى ـ سياسى جامعه شيعه (امامى) در جهان عرب معاصر است. بخشى قابل توجهى از مواد خام استفاده شده در اين مقاله در طول سفرى به لبنان, عراق و سوريه در سال 1974 جمع آورى شده است. اين سفر با دعوتى از Deutsche Forschungsgemeinschaft از بن (Bon) ممكن شد.
2. در اين متن, واژه (شيعه) صرفاً به معناى شيعيان امامى (اثناعشرى) به كار مى رود.
3. انبوه مطالب نوشته شده در باب عزادارى و به خصوص تعزيه در زبان هاى غربى, در دو اثر كتاب شناسى مربوط به اين موضوع كه در آلمان چاپ شده اند عنوان شده است: H.Muller: Studien zum Persischen Passionsspiel (Diss. Freiburg im Breisgau 1996
و
D. Monchi-zadeh, Taziyah das persische Passionsspiel,
استكهلم, 1967.
مطالعات مشابهى كه بر روى اين موضوعات و يا در رابطه با آنها در دهه اخير صورت گرفته, در پاورقى هاى بعدى ذكر خواهد شد. تز دكترا (دانشگاه هاروارد, 1975), محمود م. ايوب, Redemptive Suffering in Islam: A study of the Devotional Aspects of Ashura in the Middle Ages,
در دسترس بنده قرار ندارد.
4. Muller, ص53 پاورقى.
5. مسئله كلى رفتار دوگانه علماى شيعه درباره برخى عقايد و رفتارها در اسلام شيعى در شكل عام آن, از جمله خودزنى هاى محرم, حداقل در يك مقاله توسط عبدالجواد فلاطورى, يك محقق شيعه ايرانى كه در آلمان تدريس مى كند, مورد بررسى قرار گرفته است.
Die Zwplfer Schia aus der Sicht eines Schiiten. Probleme ihrer Untersuchung,
در
Festschrift Werner Caskel,
تصحيح توسط E. Graf (ليدن, 1968), ص62 ـ 95, به ويژه صفحات 71ـ 78. نويسنده به سكوت بسيارى از علماى شيعى در قبال اعمالى كه به نظرشان حرام است, اشاره مى كند, و به نظر مى رسد كه اطلاعى در مورد اين مطلب كه برخى از علماى پيشرو شيعى, به برخى دلايل, علناً از خودزنى حمايت كرده اند, اطلاعى ندارد (نائينى, كاشف الغطا و ديگران, ببينيد صفحات29 و31) [مترجم: اطلاعات مؤلف تا سال 1979 يعنى سال چاپ اين مقاله است]
*. مترجم: گفتنى است كه مؤلف به طور كلى براى سينه زنى و قمه زنى از واژه flagellation استفاده كرده و ما به ناچار تعبير خودزنى را در برابر آن به كار برده ايم.
6. به نظر مى رسد تنها اشاره به فتنه بزرگ شيعه كه تا به حال در يك زبان غربى چاپ شده يك مقاله سطحى نوشته شده توسط J. Berque [به نام: Hier a Nagaf et Karbala (در: Arabica 9/1962/325-42) مى باشد. املاى نادرست اسامى و عدم فهم صحيح از حوادث, ارزش اطلاعاتى را كه Berque در كتابش آورده است كم رنگ مى سازد; به طور مثال, برداشت وى از لغت امويان كه با معنايى توهين آميز در طول فتنه شيعه از آن استفاده شده, امت مى باشد: Berque, 337
7. براى تحقيقى درباره ادامه مراسم محرم در ايران ببينيد
E. Neubauer: Muharram-Brauche im heutigen Persien,
در: Der Islam 49/2 (نوامبر 1972), ص72ـ249. ارتباط سياسى و اجتماعى عزادارى به طور كل, و به خصوص در ايران در اثر G. Thaiss به نام Religious Symbolism and Social Change: The Drama of Husain چاپ شده در Scholars, Saints and Sufis (بركلى, 1982), ص349ـ66, تصحيح توسط N.R.Keddie مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. براى بررسى اين وضعيت در عراق امروز ببينيد پايان نامه (Freie Universitat Berkin)ابراهيم الحيدرى با عنوان: Zur Soziologie des schiitischen Chiliasmus. Ein Beitrag zur Erforschung des irakischen Passionsspiel (چاپ در Freiburg im Breisgau, 1975).
* مترجم: متن عربى اين كتاب با عنوان (تراجيديا كربلاء) (قم, دارالكتاب الاسلامى, 2002) چاپ شده است.
8. اعيان الشيعه, ج40 (1957) به طور كامل به زندگى و آثار سيد محسن (مصحح: حسن الامين) اختصاص داده شده است. براى اطلاعات بيشتر درباره زندگينامه وى رجوع شود به: مصادر الدراسة الادبيه, ج2/1, ص141ـ46; مؤلفين كتب, ج5, ص206ـ10; معجم المؤلفين, ج7, ص183ـ 85.
9. مصادر الدراسة الادبيه, ج2/1, ص145; ببينيد مؤلفين كتب, ج5, ص209; و ذريعه, ج19, ص360 پاورقى, ش1610. براساس اين نامه, جلد چهارم المجالس السنيه (چاپ به سال 1343هـ.ق/ 1924ـ 25) ذيلى دارد به نام اقناع اللأئم فى اقامة المآئم كه دفاعى از عزادارى شيعيان براى امام حسين(ع) است, همچنين ببينيد ذريعه, ج2, ص275, ش1115. مصادر الدراسة الادبيه, ج2/1, ص143 چاپى از اقناع با تاريخ 1344هـ.ق (1925ـ26) دارد, چاپ هاى بعدى المجالس السنيه در دمشق (چاپ سوم 1954) و نجف (1380هـ.ق) صورت گرفته است.
10. براى اطلاعات بيشتر درباره زندگينامه اين شخص رجوع شود به نقباء البشر, ج1/3, ص1030ـ32, و الحركة الفكرية والأدبية فى جبل عامل, 237, پاورقى1.
10 الف. ابراهيم الحيدرى, Die Taziya, das schiitische Passionsspiel im Libanon, در ZDMG, اضافات 3/1, ص19.
Deutscher Orientalistentag (..), Vortrage, hrg. Von Wolfgang Voigt (Wiesbaden, 1977), 430ـ37, و Frederic Maatouk: La Representation de la mort de I Imam Hussein a Nabatieh (Liban-Sud), بيروت, 1974. Peter Heine Munster توجه من را به ماخذ دوم جلب كرد, ولى بنده تنها مى توانم در پاورقى 26 از آن استفاده كنم, چرا كه در آن زمان مقاله در مراحل پايانى نشر بود.
11. ببينيد: ذريعه, ج12, ص292, ش1961.
* مترجم: اين كتاب با عنوان (عزادارى هاى نامشروع) توسط جلال آل احمد به فارسى ترجمه و چاپ شده است (به كوشش سيد قاسم ياحسينى, تهران 1371ش)
12. براساس اطلاعاتِ آخر كتاب در چاپ جديد (بيروت, چاپ دوم, 1973؟), ص32.
13. مصادر الدراسة الادبيه, ج2/1, ص143 پاورقى; همچنين ببينيد ذريعه, ج3, ص455, ش2027, و ملاحظه مختصرى در مجله شيعى (العرفان), 17/1929/101.
14. اعيان الشيعه, ج40 (1957), ص123 پاورقى, همچنين ببينيد: هكذا عرفتموهم, ج3, ص230.
15. كشف التمويه عن رسالات التنزيه, اثر شيخ محمد الگنجى (بر برخى منابع, گبنجى) چاپ نجف در 1347 هجرى (29ـ 1928), داراى 74 صفحه, هادى الامينى در معجم المطبوعات النجفيه (نجف 1966), ص284, ش1188 از آن نام برده است و همچنين در معجم المؤلفين العراقيين, ج3, ص232; همچنين ر.ك: ذريعه, ج18, ص24, ش492 و مؤلفين كتب, ج5, ص703. هيچ اثر يا توضيحى درباره زندگى اين نويسنده در دسترس بنده نيست.
16. در معجم المؤلفين العراقيين, ج3, ص343 از آن ياد شده است و همچنين الامينى در معجم المطبوعات (پاورقى15 را ببينيد) از آن نام برده است.
17. (ليست منابع اصلى) را ببينيد, ش10.
17الف. تصويرى كلى از دو كتاب سيماء الصلحا و تنزيه همراه با اطلاعات پيش زمينه اى ديگرى در اثرى از ابراهيم فرّان به دست داده شده است: رأيان مختلفان فى كيفيت اقامة عاشوراء.
18. نويسنده ديگرى, در بحث درباره ارزش معنوى خودزنى, چنين عنوان مى كند كه اين آداب و رسوم ابزارهاى بسيار خوبى براى زنده نگاه داشتن روحيه جهاد در مؤمنين ـ و به خصوص جوانان ـ مى باشد و موجب تقويت و تحكيم آمادگى آنها براى فداكارى و از خود گذشتگى مى شود. درباره تمسخر و انتقاداتى كه ممكن است غير شيعيان درباره خودزنى عنوان كنند, وى نمونه حضرت محمد را به خوانندگان يادآور مى شود, كه با وجود تحقير و تمسخر از جانب قريش از تبليغ خود دست نكشيد. (عبدالوهاب الكاشى: مأسات الحسين بين السائل والمجيب (بيروت 1973), ص127ـ29)
19. برخى از مهم ترين آنها در پاورقى هاى قبلى ذكر شده است: ذريعه, اعيان الشيعه, معجم المؤلفين العراقيين, رجال الادب والفكر فى نجف ((ليست مهم ترين منابع) را ببينيد)
20. (ليست منابع اصلى) را ببينيد, ش3. درباره نويسنده (متولد نجف در 1904) ببينيد معجم المؤلفين العراقيين, ج1, ص245ـ47. دستاوردهاى وى به عنوان يكى از نويسندگان پيشرو عراقى در تز دكتراى جان توماس همل (John Thomas Hamel) در دانشگاه ميشيگان مورد بررسى قرار گرفته است:
Jafar Al-Khalili and the Modern Iraqi Story
(1972). ترجمه عربى اين پايان نامه در 1977 در بغداد چاپ شد. برادر جعفر, عباس الخليلى (وفات 1972) كه بعد از انقلاب عراقى در 1920 به ايران مهاجرت كرد, در آنجا تبديل به يك روزنامه نگار و نويسنده برجسته گرديد, ببينيد B. Alavi, Geschichte und Entwicklung der modernen persischen Literatur (برلين, 1964), ص147ـ49; همچنين ببينيد: هكذا عرفتهموهم, ج4, ص75ـ192.
21. اين نكته قابل ذكر است كه جعفر الخليلى برخاسته از خانواده اى بود كه به جهت تعليمات مذهبيشان مشهور بودند: پدربزرگ وى, ملاعلى الخليلى, در نجف مرجع تقليد بود (ر.ك: پاورقى23). عموى پدرش, ميرزا حسين الخليلى نيز چنين مقامى داشت.
22. براى نمونه, ر.ك: التنزيه, ص18 و (درباره مراسم عزادارى كه دسته اى كوچك از شيعيان ايرانى در مصر انجام داده اند) اظهارات سيد محسن در كتاب خاطرات سفرش: رحلات السيد محسن الامين (بيروت, چاپ دوم [1974؟], ص61 پاورقى.
23. براى اطلاعات بيشتر ر.ك: معجم المؤلفين العراقيين, ج1, ص60 پاورقى و اعيان الشيعه, ج53 (1962), ص47ـ59; همچنين ر.ك: كتب مؤلفين, ج1, ص137ـ40 و نقباء البشر, ج1/1, ص41 پاورقى ـ دفتر دينى مرجع تقليد توسط A.K.S. Lambton در A Reconsideration of the Marja al-Taghlid and the Religious Instition, در Studia Islamica 20/1963/115-35 توصيف شده است.
24. براى اطلاعات زندگينامه اى ر.ك: اعيان الشيعه, ج48 (1960), ص149 پاورقى, و معجم المؤلفين, ج3, ص253 پاورقى, (شبيه آنچه پيش از اين ذكر شد, همان, ص346)
25. گفته مى شود سخنان سيد ابوالحسن بر ضد خودزنى در يك رساله فارسى (هكذا عرفتموهم, ج3, ص229) به نام انيس المقلدين در نجف در سال 1345هـ.ق/ 27ـ1926 (ذريعه, ج2, ص466, ش1812) چاپ شده است. در همان سال, القزوينى اهل بصره در بغداد كتاب كشف الحق لغفلة الخلق را منتشر كرد; اثرى كه شامل اظهارات انتقادى درباره خودزنى مى باشد (ذريعه, ج18, ص32, ش539). مدتى بعد, او انتقادش را در كتابى كه بر ضد يك عرب ملى گراى سنى نوشته بود, تكرار كرد. اين (عرب سنى) در كتابى درباره شايستگى ها (دستاوردها)ى بنى اميه به ديدگاه شيعيان درباره تاريخ انتقاد كرده بود (پاورقى42). تنها اثر دوم القزوينى در اختيار بنده است: دولة الشجره المعلونه الشاميه على العلويه, بغداد 1346هـ.ق (مطبه دارالاسلام, 164ص).
26. اين بخش از مقاله حاضر عمدتاً براساس گزارش سيد محسن در التنزيه, ص30 پاورقى و همچنين ـ با اندكى اضافات ـ در خطط جبل عامل, چاپ حسن الامين (بيروت 1961), ص119 وى مى باشد. تا آن جا كه بنده مطلعم, هيچ نويسنده شيعى با اين سخن سيد محسن كه خودزنى يك رسم نسبتاً تازه وارد در مراسم محرم در جبل عامل است, مخالفت نكرده است. ماتوك (ببينيد پاورقى 10الف), براساس گزارش هاى شفاهى, نقش مهم مهاجران ايرانى در ورود عزادارى عمومى به جبل عامل را تأييد مى كند. (ص42ـ 48). بر طبق گفته او, ورود اين مراسم از 1918 به بعد صورت گرفته است.
27. درباره اين شخص ببينيد اعيان الشيعه, ج24 (1961), ص215ـ22, الحركة الفكرية والادبية فى جبل عامل, ص36 پاورقى.
28. براساس گفته يك نويسنده شيعى لبنانى, يك كنسول ايرانى در صيدا در اواخر قرن نوزدهم وجود داشت (Waddah Chrara: Transformations d une manifestation religieuse dans un village du Liban-Sud (Ashura), بيروت 1968, ص40, ش9)
29. در يادداشت كوتاهى درباره چاپ التنزيه در العرفان, از اين مكان صريحاً نام برده مى شود. در باب پيدايش مراسم عمومى محرم حتى در حومه بيروت از اواخر دهه سى به اين سو, و اهميت آن ببينيد Fuad I. Khuri در R. Antoun, I,Harik: Rural Politics and Social Change in the Middle East, (لندن و Bloomington, 1972), ص205ـ7.
30. التنزيه, ص31; برخى از نويسندگان شيعى اخير, در دفاع از خودزنى بدين نكته اشاره مى كنند كه اين مراسم در زمان بزرگانى چون شيخ مفيد, كلينى, صدوق و سيد مرتضى انجام مى شده است, و اين بزرگان آنها را ممنوع نكرده اند, براى نمونه ببينيد: الكاشى, مأساة الحسين (ر.ك: پاورقى18), ص128.
31. دولت شجره الملعونه (ر.ك: پاورقى25) , ص136 پاورقى.
32. نقباء البشر, ج2/1, ش359, تحت نظارت سيد حسين صدر; همچنين ر.ك: على الوردى: لمعات اجتماعية من تاريخ العراق الحديث, ج2 (بغداد1971), ص111.
33. وردى, همان, ص109ـ11.
34. اين پاراگراف توسط سيد محسن در التنزيه, ص31 نقل شده است. به جز شيخ جعفر, ميرزاى قمى و ميرزا حسين نائينى (براى اطلاعات بيشتر درباره آنها به پاورقى هاى بعدى مراجعه كنيد) شيخ صادق از اين علما نيز ياد كرده است: شيخ مرتضى انصارى (م1864), در سرور العباد (مجموعه اى از فتاواى وى, ر.ك: ذريعه, ج12, ص175, ش1167), درباره الانصارى ببينيد اعيان الشيعه, ج48 (1960), ص43ـ46. شيخ زين العابدين حائرى (وفات 1890ـ91) در ذخيرة المعاد (ذريعه, ج10, ص20, ش101), درباره اين نويسنده ببينيد معجم المؤلفين العراقيين, ج2, ص14 و نقباء البشر, ج1/2, ص805 پاورقى, ش1311). شيخ خيضر شلال (وفات 1839) در ابواب الجنان (ذريعه, ج1, ص74 پاورقى, ش367), درباره اين نويسنده ببينيد اعيان الشيعه, ج29, ص253ـ61 و GAL AII, C. Broekelmann, ص794.
35. ببينيد دائره المعارف اسلام, چاپ دوم, ج4, ص703; اعيان الشيعه, ج15 (1962), ص306ـ30; نقباء البشر, ج2/1 (شيخ صادق به كشف الغطاء, اثر مشهور شيخ جعفر اشاره مى كند)
36. شيخ صادق به جامع الشتات وى اشاره مى كند, درباره آن ببينيد: ذريعه, ج5, ص59 پاورقى, ش221, كه اندكى اطلاعات درباره زندگى وى نيز در آنجا وجود دارد.
37. شيخ صادق به فتواى وى براى مردم بصره اشاره مى كند (بنگريد پاورقى ش40). براى اطلاعاتى درباره زندگى نائينى ببينيد: نقباء البشر, ج1/2, ص593 ـ96 و اعيان الشيعه, ج26 (در دسترس بنده نيست)
38. اين جنبه فعاليت هايش را ببينيد:
Shiism and Constitutionalism In Islam. A Study of the Role Played by the Persian Residents of Iraq in Iranian Politics
(ليدن 1977), 101پاورقى, و همچنين فرشته م. نورايى: انديشه هاى مشروطه مجتهد شيعه: محمدحسين نائينى, در: Iranian Studies (بوستن/ ماساچوست), 47-8/1975/234.
39. درباره المظفر قبلاً توضيحاتى داديم.
40. متن اين فتوى در كتابى از ابراهيم الموسوى الزنجانى مجدداً چاپ گرديد:
عقايد الامامية الاثنى عشرية, چاپ دوم (بيروت 1973), ص289ـ91.
41. به خصوص در هكذا عرفتموهم, ج1, ص97 پاورقى (خاطراتى از ابوالحسن اصفهانى) و ج9,2 پاورقى (درباره شيخ محمدرضا المظفر, يكى از مدافعان خودزنى).
42. در اوايل 1927, كتابى در دفاع از بنى اميه نوشته شده توسط يك معلم سنى لبنانى الاصل, انيس زكريا, كه منجر به يك بحران داخلى در عراق شده بود. تحليلى بر اين بحران را ببينيد:
Arabische Nation und islamische Geschichte (بيروت و Wiesbadan, 1977, Reihe BTS=, ش20), 132ـ 45, اثر القزوينى كه در يان باره از آن ياد كرديم (پاورقى25) بر ضد كتاب النصولى نوشته شده بود.
43. هكذا عرفتموهم, ج1, ص209.
44. وى سيد صالح الحلى (وفات1940 يا 41) بود, درباره وى ببينيد: هكذا عرفتموهم, ج1, ص108پاورقى. و نقباءالبشر, ص1/2, ص883 ـ 85, ش1421. نمونه اى از اشعار توهين آميز وى به سيد محسن در هكذا عرفتموهم, ج1, ص208 نقل شده است.
45. هكذا عرفتموهم, ج1, ص212.
46. همان, ص215ـ17.
47. بنگريد به رحلات وى (مشخصات آن در پاورقى22), ص79 پاورقى, به خصوص آنجا كه وى مكالمه خود با اصفهانى و نائينى را توصيف و تشريح مى كند.
48. درباره اين شخص (يكى از نوادگان عالمى كه در پاورقى29 از او ياد كرديم) ببينيد: الدراسه الادبيه المعاصر, ج2/1, ص36ـ37; معجم المؤلفين العراقيين, ج3, ص144ـ47; نقباء البشر, ج2/1, ص612 ـ19.
49.اطلاعاتى درباره زندگى شرف الدين در مصادر الدراسة الادبيه, ج3/1, ص626 ـ29 يافت مى شود. نقش وى در جامعه شيعه امروز در كتابى از عباس على به نام (الامام شرف الدين) مورد تحسين و ستايش قرار گرفته است, نجف 1968. براى موضع وى در فتنه ببينيد: هكذا عرفتموهم, ج1, ص127 و ص207 و ج3, ص229 و همچنين اعيان الشيعه, ج40 (1957), ص120.
50. جعفر الخليلى, در مقاله جالبى درباره سيد محمدحسين كاشف الغطاء (هكذا عرفتموهم, ج1, ص225ـ52), مى نويسد (ص232) كه كاشف الغطاء با وجود آنكه در اساس با حذف و كنار گذاردن خودزنى موافق بود, از سيد ابوالحسن در قبال اين موضوع حمايت نكرد. الخليلى رقابت وى با سيد ابوالحسن براى رهبرى دينى را به عنوان تنها دليل موضع وى ذكر مى كند. ببينيد همان, ص207, الخليلى در اينجا بدين نكته اشاره دارد كه كاشف الغطاء حتى فتوايى در جواز خودزنى صادر نمود. وجود اين فتوى توسط نويسندگان ديگرى نيز تأييد شده است. از جمله عبدالله القصيمى در كتاب ضد شيعيش الصراع بين الاسلام والوثنيه. (قاهره, 1938, ج2), ص44, و كاشى نويسنده شيعى (پاورقى18 را ببينيد), مأساة الحسين, ص128.
51. التنزيه, ص29.
52. درباره الشهرستانى ر.ك: نقباء البشر, ج1/4, ص1413ـ 18 و معجم المؤلفين العراقيين, ج3, ص438ـ41.
53. مقاله (علماؤنا والتجاهر بالحق) در: العلم, 2/1911.
54. هكذا عرفتموهم, ج1, ص209; همچنين ر.ك: توصيف جانبدارانه الخليلى درباره شخصيت وى, همان, ج2, ص193ـ212.
55. هكذا عرفتموهم, ج1, ص209; درباره الجزائرى ببينيد رجال الادب والفكر فى نجف, ص100, ش359; نقباء البشر, ج1/3, ص1173ـ80 و (درباره نقش سياسيش در حدود 1920) عبدالرزاق الحسنى: الثورة العراقية الكبرى, چاپ سوم با اضافات, صيدا 1972, در جاهاى مختلف كتاب (عكس در صفحه210).
56. آنها شيخ على قمى (م1952) و شيخ جعفر البديرى (م1950) مى باشند, ببينيد هكذا عرفتموهم, ج1, ص210; درباره شرح احوال قمى ببينيد رجال الفكر والادب فى النجف, ص358, ش1485 و نقباء البشر, ج1/4, ص1323ـ 28; درباره البديرى رجال الفكر والادب فى النجف, ص62, ش189 و نقباءالبشر, ج1/1, ص278پاورقى.
57. به خصوص ارتباطات خانوادگى شرف الدين و صدر بسيار نزديك مى باشد. به طور مثال ببينيد, شرح حال مختصرى كه محمد صادق الصدر درباره عبدالحسين شرف الدين در پيش گفتارى بر كتاب عبدالحسين (النص والاجتهاد) نوشته است (چاپ چهارم, بيروت, 1966). سيد موسى صدر كه به عنوان رهبر معظم مجلس اعلاى شيعيان لبنان نقش مهمى را در رخدادهاى اخير آنجا بازى كرده است, از نوادگان هر دو خانواده مى باشد. ببينيد W. Ende امام موسى صدر, در Orient (هامبورگ Opladen). به نظر مى رسد, تاريخچه اى از دو خانواده با عنوان (بغية الراغبين فى احوال آل شرف الدين) نوشته شده توسط عبدالحسين شرف الدين (ذريعه, ج3, ص132, ش446) هنوز به چاپ نرسيده است. (النص والاجتهاد, چاپ چهارم, ص20, عنوان ش12 [مترجم: اين كتاب در سال هاى اخير چاپ شده است])
58. درباره روابط خانوادگى ميان نويسندگانى كه تاكنون نام آنها را ذكر كرده ايم, ببينيد اعيان الشيعه, ج40 (1957), ص120.
59. ر.ك: هكذا عرفتموهم, ج2, ص20پاورقى.
60. مجموعه مشهورى از شرح احوال علماى عاملى تا قرن هفدهم هجرى در امل الامل اثر محمد الحر العاملى (وفات 1692) آمده است, ببينيد ذريعه, ج2, ص350, ش1400 و دائرةالمعارف اسلام, چاپ دوم, ج3, ص558 پاورقى. براى بررسى كلى درباره اهميت عاملى ها در الهيات و ادبيات شيعى ببينيد: الحركة الفكرية والادبية فى جبل عامل, بويژه صفحات21ـ 28 و 67 ـ 135 و (درباره ايران صفوى)
E. Glassen: Schah Ismail und die Theologen Seiner Zeit در: Der Islam 48/1972/254-68, به خصوص 263ـ 65.
61. هكذا عرفتموهم, ج1, ص213, درباره دو طرف مبارزه در نجف و نقش ابوكلل ببينيد اعيان الشيعه, ج15 (1962), ص315ـ20 و ج40 (1957), ص58 ـ60, رجال الفكر والادب فى النجف, ص7ـ10 و همچنين J. Berque (پاورقى6), به ويژه ر.ك: 332پاورقى و 338.
62. توصيف و دفاعيه اى از اين اقدامات توسط محمدرشيدرضا, سردبير المنار در قاهره, و در كتابچه اش به نام الوهابيون و الحجاز در قاهره در 1344هـ.ق (1925ـ26) به انتشار درآمد, ديدگاه شيعه نسبت به اين رخدادها و به طور كل وهابيان, به طور مثال در پاسخ سيد محسن به كتابچه رشيدرضا ديده مى شود: الوهابيون والحجاز, دمشق 1928, چاپ سوم, تهران, چاپ دوره (1973). براى مشاهده يك محكوميت صريح مراسم محرم شيعيان توسط يك وهابى ببينيد القصيمى (پاورقى50) ج2, ص44ـ 55.
63. سيد عبدالحسين صادق در اثرش سيماء الصلحاء (پاورقى11) در حقيقت تلاش مى كند تا انتقاد سيد محسن به برخى اآداب محرم را هم تراز با ويرانى مقبره هاى بقيع در مدينه, و در ميان آنان مقبره اهل بيت(ع), توسط وهابيون قرار دهد.
64. مولر (پاورقى3), ص55, 71 و111 و منابعى كه آنجا ذكر شده است; براى حيدرآباد (Deccan) ببينيد J.N. Hollister: Shiite of India (لندن 1953), 172 بر طبقه گفته D.T. Lindell در Muharram in Hyderabad (در: البشير, حيدرآباد, ج3/1, 1974, 14ـ29) خودزنى در آنجا در سال هاى اخير انجام مى شده است (ص16, 22, 24). درباره اين ممنوعيت خودزنى در جامعه شيعى مسلمان اتحاد جماهير شوروى ببينيد Ocherki, Islam, L.I. Klimovich (مسكو, 1962), ص242.
65. براى اطلاعاتى درباره اين مسئله ببينيد N.R. Keddie: The Roots of the Ulamas Power In Modern Iran, H. Algar: The Oppositioal Role of the Ulama in Twentieth-Century Iran, در: Scholars, Saints and Sufisص, N. R. Keddie (پاورقى7) به ترتيب ص211ـ29 و 231ـ 55.
66. خطط جبل عامل (پ1اورقى26), ص119, خط سوم از بالا.
67. مغنيه: الشيعه فى الميزان (بيروت, 1973), ص14; وردى: وعاظ السلاطين, بغداد, 1954; حيدرى (ر.ك: پاورقى7), Zur Soziologie بويژه صفحات180ـ82.
68. محمدجواد مغنيه: الاسلام مع الحيات (بيروت, 1959), ص58 ـ60.
Emrys Peters: A Muslim Passion Play. Key to a Lebanese Village
69. در: The Atlantic Monthly (بوستن/ ماساچوست), اكتبر 1956, 176ـ80. پيترز نام روستايى كه در اجا اطلاعات خود را جمع آورى كرده ذكر نمى كند. ولى از قرائن مى توان نتيجه گرفت كه جباع است.
* مترجم: گفتنى است كه اين قبيل تحليل هاى مادى در آثار مستشرقان امرى عادى و هميشگى است. آنان بى توجه به انيگزه هاى دينى و درونى, مى كوشند تا براى هر نوع پديده اى, نوعى تحليل اجتماعى ـ اقتصادى ارائه دهند. مؤلف ما در اينجا براساس همين تئورى كه مشابه آن را در تحليل قضاياى مهم معاصر ديگر از جمله نهضت تنباكو مى بينيم, به صورت قالبى به سراغ اين نظريه رفته و از آن سخن گفته است. اين مسئله به خصوص در باره نكته 15و 16 ايشان مصداق دارد.)

درباره حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از دیدگاه دانشمندان بنام جهان

درباره حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)

ظهور اسلام در پرتو مجاهدت‌هاي نبي اعظم(ص) نقطه عطف تاريخ بشري است، كه دستاوردهاي بي‌شمار، پيشرفت همه جانبه تمدن كنوني را فرا روي بشريت قرار داده است. كمترين دستاورد اين شجره پاك آسماني گسترش خواندن، نوشتن و عالم‌گير شدن علوم در جهان اسلام و انتقال اين علوم ابتدا به اسپانيا، ايتاليا، آلمان، انگلستان و... ساير ملل و دول اروپا و سپس همه جهانيان شد، به طوري كه بدون اين نقطه عطف آسماني هرگز تمدن‌هايي چون روم، مصر و ايران باستان راهي به تمدن كنوني نداشتند. دلايل تاريخي اين حقيقت غير قابل انكار بي‌شمار است: يكي از اين دلايل اقرار مكرر دانشمندان اسلامي و خصوصاً غير اسلامي و اروپايي به اين حقيقت عظيم است كه نمونه كوچكي از آن را  مي‌گوييم.

دانشمندان به نام اين جوامع بر خلاف تلاش‌هاي مذبوحانه و توهين آميز نه تنها پيامبر اسلام را از بزرگان طراز اول تمدن ديني مي‌دانند، بلكه با صراحت تمام بر جهاني شدن دين اسلام ـ به علت مزاياي بي شمار آن ـ اقرار نموده‌اند. و شايد توجه به اين واقعيت‌ها توهين كنندگان را به درد آورده و آن‌ها را به ورطه بي فرهنگي و توهين كشانده است.


پیامبری چونان محمد شایسته آن است که از آیین وی پیروی شود و برای پذیرش رسالتش بر یکدیگر پیشی گرفت زیرا دعوت شریف او بر شناخت آفریدگار و تشویق به امور خیر و باز داشتن از زشتیها استوار است وهمه آنچه برای بشریت به ارمغان آورده زیبا و خوبی آفرین است. 
(گوستاو لوبون، دانشمند فرانسوی)  

كارل ماركس، فيلسوف، سياستمدار و انقلابي آلماني الاصل در قرن 19 با درك عميق از شخصيت پيامبر عظيم الشأن اسلام چنين اظهار مي‌دارد: محمد مردي بود كه... از ميان مردمي بت پرست با اراده آهنين برخاست و آنان را به يگانه پرستي دعوت كرد و در دل‌هاي ايشان جاوداني روح و روان را بكاشت، بنابراين او را نه تنها بايد در رديف مردان بزرگ و برجسته تاريخ شمرد، بلكه سزاوار است كه به پيامبري او اعتراف كنيم و از دل و جان بگوييم كه او پيامبر خدا بوده است.
..............................................................................................
شریعتی که محمد آورد به منزله چشمه ای است که نیاز جویندگان را بر آورده می سازد او جامعه ای بنیان نهاد که هر کس برابر ضوابط سهمش را از بیت المال در یافت می کرد و آیین وی کمک بزرگی به انسانیت بود ... 

 من هميشه نسبت به دين محمد9 به واسطه خاصيت زنده بودن شگفت آورش نهايت احترام را داشته‌ام، به نظر من اسلام تنها ديني است كه داراي آن‌چنان خاصيتي است كه مي‌تواند تغييرات گوناگون را به خود جذب كند و خود را با اشكال و صور هر عصر منطبق سازد. من درباره دين حضرت محمد(ص) چنين پيش بيني كرده‌ام كه كيش او براي فرداي اروپا قابل قبول خواهد بود. همان طوري كه در اروپاي امروز هم پذيرش آن آغاز شده است. من معتقدم كه اگر مردي مانند پيامبر اسلام فرمان‌روايي مطلق جهان عصر جديد را احراز كند، طوري در حل مسايل و مشكلات جهان توفيق خواهد يافت كه صلح و سعادتي را كه بشر به شدت احتياج دارد براي او تأمين خواهد كرد.
........................................................................................................

من زندگی این مرد شگفتی آور را بررسی کرده وبه این اعتقاد رسیده ام که باید اورا نجات بخش بشریت نامید و بر این باورم که اگر فرصت برای مردی همانند او فراهم شودو به تنهایی حکمران دنیای جدید گردد تو فیق خواهد یافت آن را با شیوه ای مسالمت آمیز بر طرف کند . 

(برنارد شاو، نویسنده ایرلندی) 

محمد با برجستگی بی نظیر و تعلیمات پر معنایش توانست اندیشه را با عمل جمع آورد و پیامبری با هوش و قانونگذار و گستراننده عدالت در میان مردم بود . 
  (ماکس سایکس نویسنده انگلیسی)

گوته، شاعر پرآوازه آلماني پس از آشنايي با دين اسلام و پيام آور اين آيين يگانه، قطعه شعري با عنوان «نغمه محمد(ص) » درباره پيامبر اعظم سرود. اين قطعه شعر از زبان نزديک‌ترين خويشان پيامبر؛ يعني حضرت علي (ع) و حضرت فاطمه(س) گفته مي‌شود. گوته در شعرش همه مراحل و مقاطع دعوت رسول اکرم(ص)و راهنمايي‌اش در ميان مردم را به زبان توصيف و تشبيه و نماد مي‌آورد.

تولستوي نويسنده  وفيلسوف اخلاق گراي معروف روسيه كه آموزه هايش سر مشق رهبران  بزرگ سياسي در جهان بوده است در كتاب اسلام وعرب دكتر گستاولوبون صفحه 154و159  نظريه صائبي در مورد پيامبر اسلام بشرح زير دارد كه موضوع آن  ماهيت و انگيزه پشت  پرده كاريكاتورهاي توهين آميز غرب را بر ملا مي سازد.   

تولستوي كه سر مشق  افرادي همچون گاندي بوده چنين ميگويد :  شخص شخيص پيامبراسلام  سزاوار همه گونه  احترام واكرام ميباشد . شريعت پيغمبر  اسلام بعلت توافق آن با عقل و حكمت در آينده عالمگير   خواهد شد .

 محمد مردي بود كه  .... از ميان مردمي بت پرست با اراده آهنين برخواست و آنان را به يگانه پرستي دعوت كرد و در دلهاي ايشان جاوداني روح و روان را بكاشت بنابر اين او را نه تنها بايد در رديف مردان بزرگ و برجسته تاريخ شمرد بلكه سزاوار است كه به پيامبري او اعتراف كنيم و از دل وجان بگوييم كه او پيامبر خدا بوده است.
كارل ماركس، كتاب محمد عند علما الغرب، صفحه 101

مهاتما گاندي در كتاب اسلام  شناسي غرب صفحه 36مي گويد :  حيات شخص پيامبر اسلام به نوبه خود نشانه و سر مشق  بارزي براي رد فلسفه عنف و اجبار در امر مذهب ميباشد .

جواهر لعل نهرو در كتاب نگاهي به تاريخ جهان مي گويد :  مذهبي كه پيامبراسلام  تبليغ مي كرد بواسطه سادگي و راستي و درستي آن و دارا بودن  طعم دموكراسي  وبرابري مورد استقبال توده هاي كشور هاي مجاور شد . 


ولتر فرانسوي در كتاب اسلام از نظر ولتر صفحه  28و 53می گوید: حضرت محمد بي گمان مردي بسيار بزرگ بود . وي جهانگشايي توانا، قانونگذاري خردمند , سلطاني دادگر و پيامبري پرهيزگار بود .او  بزرگترين نقشي را  كه ممكن بود در مقابل چشمان مردم عادي ايفا كند، در روي زمين ايفا  كرد .



پير سيمون لاپلاس ،منجم , رياضيدان بسيار معروف فرانسوي قرن 18و 19 ميلادي  ميباشد كه نظريات او تحولات بزرگي در نجوم ايجاد كرده است يكي از محققين غربي است  كه در مورد دين مبين اسلام چنين اظهار نظر نموده است (مجله مكتب اسلام ارديبهشت 52  صفحه69) گر چه ما به اديان آسماني عقيده نداريم ولي آئين حضرت محمد(ص) و تعاليم او دو نمونه اجتماعي براي زندگي بشريت است بنابراين اعتراف  ميكنيم كه ظهور دين او و احكام خردمندانه اش بزرگ و با ارزش ميباشد و بهمين  جهت از پذيرش تعاليم حضرت محمد بي نياز نيستيم.

پرفسور ويل دورانت مورخ و نويسنده آمريكايي 1981 ـ 1885 كه ميليون‌ها نفر در جهان آثار او را مطالعه مي‌كنند در رابطه با شخصيت بزرگ پيامبر بزرگوار اسلام چنين اظهار نظر مي‌كند:
اگر به ميزان اثر اين مرد بزرگ در مردم بسنجيم بايد بگوييم كه حضرت محمد(ص) از بزرگ‌ترين بزرگان تاريخ انساني است. وي درصدد بود سطح معلومات و اخلاق قومي را كه از فرط گرماي هوا و خشكي صحرا به تاريكي توحش افتاده بودند، اوج دهد، در اين زمينه توفيقي يافت كه از توفيقات تمام مصلحان جهان بيشتر بود. كمتر كسي را جز او مي‌توان يافت كه همه آرزوهاي خود را در راه دين انجام داده باشد، زيرا به دين اعتقاد داشت. محمد(ص) از قبايل بت پرست و پراكنده در صحرا امتي واحد به وجود آورد. برتر و بالاتر از دين يهود و دين مسيح و دين قديم عربستان آييني ساده و ديني روشن و نيرومند با معنوياتي كه اساس آن شجاعت قومي بود پديد آورد، كه در طي يك نسل در يك صد معركه نظامي پيروز شد و در مدت يك قرن يك امپراتوري عظيم و پهناور به وجود آورد و در روزگار ما نيروي مهمي است كه بر يك نيمه جهان نفوذ دارد.

 

کسی که درباره زندگی محمد(ص) تفکر کند، مبهوت حکمت و تدبیر او می شود و محمد(ص) را زنده ای می بیند که در هیچ عصر ی نمی میرد.

ار.اف.بودلی، خاور شناس و نویسنده سوییسی


 

محمد(ص)، اولین پیامبری است که تمام گفته هایش پس از رحلت ضبط و تدوین شده است. از همین جا می توانیم به مقام و منزلت ممتازی که به دست آورده است، پی ببریم و دریابیم که احادیث و اقوالش چه صحت و دقت و درستی ای دارد.

آن انسان با یک اقدام شجاعانه که خالی از خطر جانی نبود، به پا خاست. او را نه تنها باید در صف مردان بزرگ تاریخ بشریت دانست، بلکه سزاوار است که به پیامبری او اعتراف کنیم و بگوییم محمد(ص)، پیغام آور از آسمان به سوی زمین است.

رسالت او دستور ثابتی است برای عالم و آن چه را محمد(ص) آورده یا گفته، با ذوق و فهم امروزی مطابق است.

کارل مارکس، فیلسوف و اقتصاددان آلمانی


 

دانشی که ما اروپاییان داریم تماماً از مشرق نش‍أت گرفته است، آن ها که این دانش را نخست به یونانیان( مردمی مغرور و متکبر) منتقل کردند، که این رومیان به سهم خود از آنان استفاده کردند و پس از آن که بربریت و توحش در سراسر جهان غرب گسترش یافت، مسلمانان با فتوحات خود بار دیگر آن دانش را در اروپا رواج دادند و همه این ها را مدیون محمد(ص) هستیم.

سیمون آکلی، خاورشناس انگلیسی


 

وقتی محمد(ص) دعوت خود را در مکه آغاز کرد، قبایل عرب در تضاد و از هم گسستگی دائمی به سر می بردند. هر قبیله ای قوانین داخلی خود را برپاداشته و در جنگ دائمی با سایر قبایل به سر می برد. اتحاد معنای خود را از دست داده و زندگی در لوای یک قانون همسان که بتواند جایگاه آن ها را در تمدن جهان مشخص سازد، غیرممکن به نظر می رسید. حجازگویی محکوم به بربریت و خشونت بود و هیچ نشان و رنگی از تمدن در آن یافت نمی شد. 23 سال بعد، وقتی محمد(ص) در 8 ژوئن 632 از دنیا رفت، توانسته بود کلیه قبایل عرب را به دور یک پرچم گرد آورد. این واقعه ای گران به حساب می آمد. با آن که بسیاری از اعراب بدوی(صحراگرد) هنوز در دنیای بت پرستی خود در خفا به سر می بردند. محمد(ص) نیز این را به خوبی می دانست، اتحاد آنان عملی و غیرقابل گسستن شده بود. محمد(ص) نیز این را به خوبی می دانست، اتحاد آنان عملی و غیرقابل گسستن شده بود. محمد(ص) دارای ذوق و استعداد سیاسی خیلی بالایی بود. او شرایط داخلی زندگی آن ها را به کلی عوض کرد و ضمن رهایی از خشونت های بی حاصل و پراکندگی قبیله ای، هویت جدیدی برای قوم عرب ایجاد نمود. آن ها فرهنگ اصیل خود را بازیافته و تحت رهنمودهای محمد(ص) به آنچنان باوری رسیدند که در ظرف مدت صدسال، امپراطوری عرب از جبل الطارق تا هیمالیا وسعت یافت.

کارن آرمسترانگ، نویسنده و محقق آمریکایی


 

  دورانی که محمد(ص) در آن ظهور کرد، تاریک ترین دوران بود، روزگاری که تمدن تمام کشوره، از بلاد غول میرو گرفته تا شهرهای هند همه به هم ریخته و مضطرب بودند. نام او محمد(ص) بود. یهودیان به وعده کتاب شان منتظر شخصی به این نام بودند.

امیل درمنگهام، اسلام شناس فرانسوی


 

محمد(ص) برای نشر رسالت خود شتاب نداشت بلکه مدتی در سکوت زندگی کرد. مایه شگفتی و اعتماد هم وطنان خود واقع شد تا آن جا که به او لقب امین دادند. او به خود و پیامبری خود باور داشت و با این اعتماد و ایمان، وسایل اقتدار، عزت و مناعت را برای امت خویش مهیا کرد و آن ها را از مردمانی ساکن صحرا به سرورانی مبدل کرد که نصف جهان شناخته شده زمان خود را فتح کردند.

جواهر لعل نهرو، نخست وزیر استقلال طلب هند


 

در عصری که انحطاط روزافزون آن قسمتی از قلمرو سابق امپراطوری "دقیانوس" را در بر گرفته بود، یک مرتبه از دل بیابان ها، دشمن سرسخت امپراطوری پیر و فرسوده (و ممالک جدید) عربی به پاخاست و روز به روز پشرفت های محسوسی کرد. پیشرفت او چنان بود که گویی فقط عنایت دائمی خداوند است که لشکرهای با اخلاص آن را به سوی جهاد و پیروزی حتمی سوق می دهد، به گونه ای که پس از فتح سوریه و مصر چیزی نگذشت که امپراطوری ساسانیان را به هم ریخت و جانشینان کنستانتین را که بلاد بسیاری از دست شان رفته بود، با چنین خطری مواجه ساخت. این نهضت به ره بری یکی از بازرگانان قبیله قریش به نام ابوالقاسم محمدبن عبدالله آغاز شد. پیامبر تازه که در جوانی ثروت نداشت، در کاروان های تجاری که به سوریه و جنوب شبه جزیره عربی می رفتند، شرکت داشت.

ادوارد دومیلی، دانشمند ایتالیایی


 

آنچه پیامبر  اسلام را وادار به تفکر می نمود این بود که می دانست از آن روز به بعد ( روز هجرت از مدینه) رابطه او با شجره خانوادگی اجداد و خویشاوندانش قطع می شود.

در صورتی که اجداد که مجموع آن ها شجره خانوادگی را به وجود می آورند، برای یک عرب بدوی بیش از شناس نامه های امروز ارزش داشت.

امروز اگر شناسنامه خود را گم کنیم، می توانیم یکی دیگر به دست بیاوریم ولی وقتی رابطه یک عرب بدوی با شجره خانوادگی قطع می شد، علاوه بر هویت، وسیله معاش خود را هم از دست می داد.

شجره خانوادگی و قبیله یکی بود و کسی که رابطه خود را با قبیله اش قطع می نمود، بزرگترین مایملک مادی و معنوی خود را در این جهان از دست می داد.

بسیاری از تذکره نویسان مسلمان، متوجه اهمیت فداکاری محمد(ص) هنگام مهاجرت از مکه به مدینه نشده اند.

من تصور می کنم که بزرگ ترین فداکاری محمد(ص) در راه الیمانش همین بود که رابطه خود را با قبیله اش قطع کرد و از مکه به طرف مدینه مهاجرت نمود.

محمد(ص) اره ای به دست گرفت و برای پیشرفت اسلام، شجره خانوادگی خود را قطع کرد، یعنی درختی را قطع نمود که بدون آن، در وسط دو پهنه نا محدود که یکی پهنه صحرایی بی پایان و سوزان عربستان و دیگری پهنه آسمان آتشین آنجاست، نمی توانست زندگی کند.

کنستان ویرژیل گئورگیو، نویسنده ایتالیایی


 

محمد(ص) به عنوان انسانی سواد نیاموخته(امی)، آن چنان که در قرآن نیز به همین صورت وصف شده، اهل خواندن و نوشتن نبود. او که توانایی خواندن و نوشتن را تنها هنگامی فراگرفت که کلام خدا در غاری دورافتاده بر فراز بیابان های مکه بر او هویدا شد. نزدیکی محمد(ص) به خدا، پیوند او با واقعیات برین، همه و همه محصول ذات پاک و بکر او در مقام مردی صحرانورد بود.

ماریا ریکله، شاعر معروف آلمانی


 

من می خواستم شخصیت محمد(ص) را به صورت واقعی تا آن جا که قدرت دارم، مجسم کنم... او با کمال اعتقاد به خود نشو و نمو کرد. بزرگ و کوچک در کارهای خود جهت مشورت به او مراجعه می کردند. او زندگی خود را با زحمت از دست مزد خود می گذراند. او ثروتی نداشت و به دست مزد خود اکتفا می کرد. سرمایه او در جوانی راست گویی، امانت داری، پاک دامنی و اخلاص بود. به خدا سوگند، همین صفات کمال، بهترین و پر ارزشترین ثروت هاست. آری، چنین بود اوصاف شایسته محمد(ص) در میان اجتماعی که نه اخلاق داشت و نه کمال را درک می کرد.

امیل برنامکارم، خاورشناس انگلیسی


 

محمد(ص) رشد فکری یافت و نمو جسمی پیدا کرد ولی مال و ثروتی برای خود ذخیره نکرد. او مانند یک "کارگر" اجیر می شد و مزد می گرفت، ولی ثروتمند نشد و چیزی ذخیره نکرد. هیچ وقت نشد که پول و مادیات در دل او اثر کند.

وقتی به مدینه آمد، می توانست در بهترین وضع زندگی کند. به ویژه وقتی جنگ هایش تمام شد، غنیمت ها از هر طرف به خزانه اش سرازیر بود ولی با این همه، در همان وضع سادگی و زهدش باقی ماند. خوراکش، آب گوشت و خرما و دوغ بود و گاه گاهی شربت و عسل تناول می کرد، ولی بیشتر وقت ها خوراکش خرما و دوغ بود. همیشه روی حصیر می نشست. لباسش مانند خوراکش خیلی ساده و بی آلایش بقود.

ار.اف.بودلی، خاور شناس و نویسنده سوییسی


 

شکی نیست که محمد(ص) از مردان بزرگ و مصلحانی است که به حقیقت، خدمت بزرگی به بشر کرده است و همین برای فخر او کافی است که یک ملتی را به نور حق هدایت نمود و آنان را وادار کرد که به صلح و آسایش و آرامش بگراید و راه ترقی و مدنیت را به رویش باز کرد. بدیهی است آن چه کرده، کار بزرگی است که فقط از شخص قوی و با عزمی، ساخته است و چنین شخصی به حق، سزاوار همه گونه اکرام و احترام است.

لئو تولستوی، نویسنده معروف روسی


 

درستی و صداقت محمد(ص) بود که مردم اطرافش را تحت تاثیر قرار می داد. تازه مسلمان، مسحور افسون شمشیر محمد(ص) نشده بودند. بلکه کلام تاثیرگذار، قاطع، ناب و بدیع محمد(ص) که مستقیماً از قلب هستی یعنی همان آفریننده جهان برخاسته بود، آنان را شیفته و مسحور کرده بود. جست و جو برای یافتن حقیقت غایی- و نه جاه طلبی- محمد(ص) را به طرح این پرسش ها برانگیخته بود: حیات چیست؟ مرگ چیست؟ من به چه باید باور داشته باشم؟ وظیفه من در این دنیا چیست؟

بگذار او را هر چه می خواهند بنامند. هیچ امپراطوری با تاج و دیهیم خویش چنین مورد اطاعت واقع نشده است که آن مرد در عبای ساده دست دوخت خود. او که طی 23 سال متحمل سخت ترین مصایب و آزمایش های زندگی شد و مشقات فراوان بر او گذشت. من شخصاً تمام خصوصیات یک قهرمان راستین را در او مجسم می بینم. همین و بس. این حکم قرآن بود، همان رحمت الهی و پاداش اخروی که محمد(ص) به پرهیزکاران نوید داده بود. این آتش اشتیاق الهی بود که چنان حمایت چشم گیر و گسترده ای را برای وی به ارمغان آورده بود. نه بی بندو باری و هرزگی.

توماس کارلایل، اندیشمند معروف انگلیسی


 

محمد(ص) مردی غیور و پرشور و نشاط بود و همیشه از حق دفاع می کرد و با باطل می جنگید. او پیامبر  آسمانی بود و همواره می خواست رسالت آسمانی خود را به بهترین وجه ادا کند و همان طور هم موفق شد، زیرا نشد روزی هدفی را که برای آن مبعوث شده بود، فراموش کند و هرگونه بلایی را در راه رسیدن به آن هدف تحمل می کرد تا این که به آنچه می خواست، رسید.

ادوارد لین، خاورشناس انگلیسی


 

محمد(ص) به عنوان انسانی خارق العاده، در کتابش قرآن، میراثی جاودانه از خود به جای گذاشته است. ارزشمندترین گوشه قلبم، مسخر تصویری از بهشتی است که محمد(ص) در کتابش نوید برخورداری از آن را داده است.

ولفگانگ گوته، شاعر معروف آلمانی


 

در طول تاریخ، مسیحیان و مسلمانان همیشه با خشونت و سنگدلی خاصی با هم برخورد کرده اند، که در این میان ما چاره ای نداریم جز آنکه خود را به عنوان متجاوز مقصر بشناسیم، چرا که آنان در همه اعصار مهیای آن بوده اند تا به احترام شارع آسمانی دین ما مسیحیان به مصالحه های کلانی تن بدهند. در حالی که ما در برابر آن ها و پیامبرشان کاملاً اهانت آمیز و شنیع عمل کرده ایم و حتی یک امتیاز به سود آن ها روا نداشته ایم. کلیساهای شرقی مورد حمایت مسلمانانند و مجازند که مناسک دینی خود را به جای آورند، اما در اروپا... حتی مرگ را بر حمایت از فرقه مسلمان و اجازه به جای آودن آزادانه شعائر دینی شان ترجیح می دهند. ما به محمد جفا کرده ایم.

هنری بولینگ بروک، دانشمند آلمانی


 

اگر تهور سیاسی محمد(ص) تنها دارایی او بود، مستحق دریافت ستایش های ما نمی شد. حال آنکه موفقیت های او بیشتر متکی بر بینش دینی ای بود که به اعراب انتقال داد و تشنگی روحانی آن ها را سیراب نمود. محمد(ص) و مسلمانان اولیه، به هیچ وجه و برخلاف آنچه در ذهن مردم غرب می گذرد، موفقیت را به سادگی به دست نیاوردند. آن ها با تلاشی سخت و خشن راه خود را هموار نمودند و اگر پایداری محمد(ص) و یاران اولیه نبود، رسیدن به هدف کاری غیرممکن می نمود. درست است که در طی همه این سالیان پرمخاطره، محمد بر این باور بود که وحی الهی را دریافت می کند، ولی همه استعدادهای طبیعی خود را هم برای پیش برد اهداف به کار گرفت. مسلمانان نیز کاملاً از توانایی های اختصاصی پیامبر خود باخبر گشته و هوشیارانه فهمیدند که او در حال تغییر جریان تاریخ است.

کارن آرمسترانک، نویسنده و محقق آمریکایی


 

در غرب، هرکه در زمینه اسلام به مطالعه و تحقیق می پردازد و با تصویر گری سنتی از محمد(ص)- آنچنان که طی سده ها نفرت و دشمنی در جهان مسیحیت گسترش یافته است- خو می گیرد، با مشاهده خصوصیات عرفانی و معنوی نیرومندی که از سوی سنت صوفی گری به این مرد نسبت داده شده شگفت زده خواهد شد، مردی که یک اروپایی معمولی عادت کرده او را به عنوان سیاستمداری حیله گر و شهوت ران و در بهترین حالت به عنوان بنیانگذار بدعتی که از مسیحیت نشأت می گیرد، بشناسد. حتی تازه ترین پژوهش ها در مورد پیامبر اسلام که صداقت و نگرش عمیقاً مذهبی وی را نشان می دهند، هیچ چیزی  از عشق عرفانی را که پیروانش نسبت به او احساس می کنند، فاش نمی کند. پیامبری که تا این اندازه به این اصل که خود او فرستاده خداست اطمینان داشت، بی گمان می بایست بزرگ مردی عبادت پیشه باشد، چرا که او درست از طریق دعا و نیایش موفق شده بود بارها و بارها حضور خدایی را که وی فرستاده بود، درک کند.

آنه ماری شیمل، خاورشناس و اسلام شناس آلمانی


 

پیشرفت و موفقیتی را که محمد(ص) در راه هدف خود کسب کرد، نشانه نیروی شگرف و عظیمی بود که در وجود او قرار داشت. شما ملاحضه می کنید که دکتر "مارکس"  که یکی از فلاسفه بزرگ است، چه شهادت گران بهایی درباره محمد(ص) می ده، وقتی که می گوید: محمد(ص)، نمونه کامل فرماندهی و رمز سیاست است. پیامبر گرامی، مجسمه سیاست دینی و بدون هیچ شبهه و گفت و گویی، بزرگ ترین و شریف ترین مردان سیاسی است. از بدو خلقت تاکنون نظیری برایش به وجود نیامده است و تنها اوست که به حق سزاوار لقب"سیاسی دینی" شده است. فقط این شخصیت (حضرت محمد(ص) است که جامع جنبه دینی، علمی، سیاسی و دنیوی و اخروی شده است.


 

اگر کسی از من بپرسد که محمد(ص) که این همه مورد ستایش تو قرار گرفته، کیست، من با کمال احترام و ادب خواهم گفت: این مرد نامی و سرو بی مانن، کسی است که علاوه بر این که فرستاده خداوند بود، رییس و بزرگ حکومت اسلامی و واضع شریعت بی مانند آن است و همان گونه که حکومت او مرجع و پناه تمام مسلمانان و حامی مصالح اجتماعی آن ها بود، خود محمد(ص)، بانی و موسس آن، به تمام معنا، بزرگ ترین پیشوا و فرمان ده سیاسی بود. سیادت و فرماندهی که بشر از آن برخوردار است، تجلی می نمود و در حقیقت، نظیر و مانندی برای آن نبوده و نیست.

واکستون کوستا، دانشمند ایتالیایی


 

محمد(ص) از شخصیت های ممتاز جهان بود که با داشتن خصایل و استعداد بی مانند، همیشه و در همه اوقات کوشش داشت اوضاع به ریخته زندگی مردم جهان را سر و سامان دهد و یک جامعه عالی انسانی به وجود آورد. وقتی با یک نظر دقیق، سرزمینی را که این مرد بزرگوار از آن برخاسته و عظمتی را که در سایه لیاقت خویش به دست آورده است مطالعه می کنیم، نمی توانیم از حیرت و تعجب خودداری کنیم.

کلود اتین ساواری، اسلام شناس فرانسوی


 

محمد(ص) مرد بسیار بزرگی بود که بزرگ ترین مذاهب را برای بشر به ارمغان آورد. محمد(ص) برای اعراب دینی جدید آورد و به آن ها آموخت که خدای یگانه را پرستش کنند.

بی شک، محمد(ص) بسیار بزرگ بود و مردانی بزرگ نیز در دامان فضل و کمال خویش پرورش داد. او قانون گذاری خردمند، سلطانی دادگستر و پیامبری پرهیزکار بود و بزرگترین انقلاب های روی زمین را پدید آورد.

در وجود محمد(ص) چیز عجیبی است که بسیار پسندیده و دل نشین است. او انسان را به تعجب و تقدیر وا می دارد، به این که با جان خود در این نبردها، به تنهایی در مقابل آن همه مردم مشرک که در برابر او بودند و می خواستند افکار او را ازبین ببند، ایستادگی کرد و مردم را به عبادت خدای یگانه فراخواند. او سال ها در راه دعوت به خدا شکنجه و آزار را تحمل کرد.

فرانسوا ولتر، اندیشمند فرانسوی


 

او تمام خرافات و كارهايي كه موجب به هم زدن اجتماع بشري و پیش آمدهای ناگوار و سلب ارده کار و فعالیت می شد، مانند جادوگری، فال بینی و طالع بینی، همه را از بین برد. خود ایشان با آن کمالات(ثبات قدم و استقامت) و آن جهاد با عظمت و صبر و بردباری در مقابل پیش آمدهای هولناک و تحمل آن همه مشقات، بهترین و بالاترین نمونه انسان کامل جامعه ای است که می خواست تشکیل دهد.

جان بروا، روزنامه نگار فرانسوی


 

باید همیشه به یاد داشته باشیم که محمد(ص) هرگز دعوی آن نکرد که دارای خصایص فوق بشری است. بشری بود که بر او وحی می رسید و نمی خواست که جز این باشد و چون مکیان از او معجزه می خواستن، می گفت که تنها معجزه در زندگی او آن است که وحی الهی را به عربی فصیح دریافت و آن را به صورت این قرآن تقلیدناپذیر، بر همگان آشکار کرده است. محمد(ص) می دانست که او صرفاً واسطه است و هنگامی که هم میهنانش از او خواستند تا راستی پیام خود را با آوردن معجزه مدلل سازد، بر او وحی آمد: "بگو! گر از انس و جن جمع شوند که نظیر این قرآن را بیاورند، ولو بعضی از آنان پشتیبان بعضی دیگر باشند، نمی توانند." با آن زبان آوری اعراب و با آن سنت کهن و سابقه والا که در شاعری داشتند، حتی یک جمله نتوانستند بگویند که بتوان از نظر شکل و محتوا به قرآن مانندش کرد.

آنه ماری شیمل، خاورشناس و اسلام شناس آلمانی


 

فوق العاده بر نفس خویش مسلط بود. کم سخن می گفت، ولی زیاد فکر می کرد. دارای عزم و اراده بی نهایت قوی بود. اگرچه وارستگی و سادگی وی حیرت انگیز بود، با این حال فوق العاده مقید بود که همیشه خود را تمیز و پاکیزه نگه دارد. در تمام عمر حتی اوقاتی که ثروتمند بود، هیچ وقت کارهای شخصی خود را به دیگری واگذار نمی کرد. قوت و توانایی او در تحمل مشقت و رنج فوق العاده بوده است. یکی از غلامانی که هیجده سال در خدمت وی به سر برده است،  می گوید: (( در تمام این مدت، یک حرکت یا سخن ملامت آور از پیامبر مشاهده نکردم.)) در جنگ، بی نهایت دلیر بود و از هیچ خطری فرار نمی کرد. با این وصف، هیچ وقت هم بدون جهت خود را به مخاطره نمی انداخت و آن بی باکی و تهوری که عموماً در عرب دیده می شد، در او نبود.

گوستاو لوبون، اندیشمند و نویسنده فرانسوی


 

هنگامی که محمد(ص) در مدینه اقامت گزید، در صدد برآمد در دولت جدید، برادری دینی را جانشین روابط خونی کند و از رقابت مهاجران که از مکه آمده بودند و انصار که مسلمانان مدینه بودند، جلوگیری کند، زیرا آثار این رقابت نمایان شده بود. از این رو، هر یک از انصار را با یکی از مهاجران برادر خوانده کرد و گفت تا هنگام نماز در مسجد با هم باشند.

ویل دورانت، نویسنده امریکایی


 

انسان از عنایتی که محمد(ص) به کودکان داشت، احساس آرامش می کند. او عادت زنده به گور کردن دختران را حرام کرد. همیشه در فکر یتیمان بود. از محبت به کودکان لذت می برد. روزی محمد(ص) نماز می خواند که در هنگام سجده، حسین(ع)، فرزند علی(ع) روی کمر او نشست. آن قدر صبر کرد تا این که او به اندازه ای که می خواست، نشست و پایین آمد.

آل.آ. سیدیو، حاورشناس فرانسوی


 

محمد(ص) به کودکان علاقه بسیار داشت و با آنان گرم و مهربان بود. او می توانست خود را وارد بازی و روح کودکان کند و دوستان چندی در میان آنان داشت. با کودکانی که از حبشه آمده بودند، بازی می کرد و به زبان حبشی با آنان سخن می گفت. در یکی از خانه های مدینه، پسری بود که محمد(ص) با او بازی می کرد. روزی کودک را متاثر یافت و علت را پرسید. وقتی کودک به او گفت بلبل محبوب او مرده است، آنچه قدرت در قدرت داشت، برای تسلی خاطر او به کار برد.

مونتگمری وات، اندیشمند اسکاتلندی


 

قناعت پیامبر به اندازه ای بود که ضرب المثل شده بود. روایت شده است ایشان دو نوع غذا را با هم نمی خورد، مگر به طور تصادف. اگر گوشت میل می کرد، دیگر خرما نمی خورد و اگر خرما میل می کرد، دیگر گوشت نمی خورد. خیلی شیر ر ا دوست می داشت،‌چون شیر هم سیر و هم سیرابش می کرد. چه بسا ماه به ماه در خانه پیامبر،‌آتش برای پختن نان یا غذایی روشن نمی شد. وقتی که گرسنگی سختی پیش می آمد، سنگی را به شکمش می بست تا کمتر احساس گرسنگی کند.

فونس اتین دینیته، اندیشمند اسپانیایی


 

حضرت محمد(ص) خوش مشرب بود. مردم را با هم دوست می کرد و از هم متنفر نمی ساخت. با سخاوت ترین فرد هر ملتی را احترام می کرد و بر آن ها می گماشت. بر اصحابش ترحم می کرد و حقوق هم نشینان را نگاه می داش، طوری که هر کسی خیال می کرد اورا بیش از دیگران دوست می دارد. اگر کسی برای کاری با او رفیق می شد یا نزدش می رفت، صبر می کرد تا او از ایشان جدا شود. اگر کسی چیزی می خواس، یا حاجتش را می داد یا جوابش را با زبان خوش می داد. با سعه صدر و اخلاق پسندیده ای که داش،‌هیبت و نفوذ خاصی در مردم داشت. هر کس دعوتش می کرد، اجابت می کرد و هر کس هدیه می دا، می پذیرفت و عوضش را می داد.

آندره دیسون، اسلام شناس فرانسوی


 

پیش از هر چیز سر تا پای او را ایمان به خدای با عظمت و اقتدار و ایمان به روز قیامت و رستاخیز فرگرفته بود. آن یقینی که دل او را پر کرده بو،‌به قدری زیاد بود که از او به بیرون تراوش می کرد. پیامبر ادراک کرد که مجبور است نور(اسلام) را نشر دهد و راه را برای برادرانش که در تاریکی به سر می بردند، نمایان و روشن سازد تا آن ها را از گمراهی نجات دهد. به همین جهت،‌به سرعت، جامعه کوچکی را در مکه تاسیس کرد. چیزی که این جماعت را به هم ارتباط می داد، اعتقاد به خدایی بود که به چشم دیده نمی شد و او خالق دنیا و مالک جان ها بود.

یولیوس ولهائوزن، خاورشناس مشهور آلمانی


 

ما و مسلمانان با هم زندگی می کنیم، آن ها به هر دو رسالت عیسوی و محمدی عمل می کنند، ولی ما به رسالت دوم عمل نمی کنیم. اگر منصف بودیم یا آن ها در کنار هم قرار می گرفتیم زیرا در رسالت آن ها چیزی وجود دارد که برای هر زمانی ملایمت دارد و پیامبرشان کسی است که عرب از تبری جستن از قرآن و فصاحت آن ناتوان مانده اند. بلکه تاریخ مردی فصیح تر در زبان، بلیغ تر در منطق و بزرگ تر در آفرینش مانند او نیاورده بود و این نشانه آن است که پیامبر اسلام از صفات حمیده ای که به او اهلیت یک پیامبر خاتم حلقه های انبیا را داده است، برخوردار بوده و اکنون صدها میلیون انسان دیانت او را به گردن گرفته اند.

رنه دکارت، فیلسوف معروف فرانسوی


 

حضرت محمد(ص) پیامبری که مبادی و مبناهای دینی برگزیده ای دارد که با ادیان یهودیان، مسیحیان و غیره اختلاط داشت و آن ها را برای بیدار کردن شعور دینی قوم خویش مناسب می دانست. این مبانی که... به عقیده او برای تثبیت انسان بر طبق اراده الهی ضرورت دارند. لذا آن ها را به صداقت، امانت و بر اساس الهامی تلقی می کرد که تاثیرات خارجی آن را تایید می کردند. وحی الهی بر او نازل شد و او به وحی بودن آنچه به زبان او جاری شده بود باور داشت.

گلدزیهره خاورشناس مجارستانی


 

همه درباره وی می گویند علاوه بر این که عرفان آسمانی را بر مردم عرضه می کرد، اعمال زندگی و جهادهای بزرگ و رسیدگی به امور مذهبی و سیاسی او کاملاً  حساب شده بود که قدرتی مافوق انسانی، قدرتی که غیر از نیروی خدایی چیز دیگری نبود،‌از خواسته های او پشتیبانی می کرد. قرآن هم که برترین کتاب های آسمانی است ، این مسائل را به خوبی تاکید می کند. هر یک از حرکات و سکنات این پیامبر بزرگ حاکی از یک دنیا شگفتی های بی مانند است او در معاشرت خود با دیگران، در معاملات بازرگانی، در نصایح و اندرزهایی که به دوستان خود می داد و بالاخره در کوچک ترین دقایق زندگی چنان والا و بزرگوار بود که تا کنون هیچ یک از پیامبران نتوانسته اند مانند او مقامی چنین بالا و ارزنده داشته باشند. آیا برای شناختن این شخصیت بزرگوار لازم است مسلمان باشیم تا بدانیم او چه انقلاب اخلاقی به وجود آورده است؟ نه هرگز! زیرا شکوفایی قانون او چنان روشنی در جهان به وجود آورد که همه مردم دانستند فرمان او شامل حقایق تازه ای است که تا آن روز کسی درک نکرده بود.

آلن دوسیله، اسلام شناس فرانسوی


 

او پرستش گاه ها، خدایان، ادیان، عقاید، اندیشه ها و نفوس را متحول کرد. صبر او در پیروزیع بلند همتی او تماما در جهت یک عقیده بو، نه نوعی تلاش برای فرمان روایی، نمازهای بی نهایت او، زمزمه های سری او با خدا،‌مرگ او و پیروزی او بعد از مرگ، همه گواه بر عدم هوی خواهی اوست. ایمانی راسخ به او قدرت داد تا یک عقیده دینی را اصلاح کند. این عقیده دینی دو اقرار دارد: یگانگی خدا و غیر مادی بودن او، اول این که، خدا چیست، اقرار بعدی این که خدا چه نیست. ابتدا سرنگونی خدایان دروغین با شمشیر، سپس شروع یک عقیده با گفتار، حکیم، سخن ران ، رسول، قانون گذار، سلحشور، فاتح ابواب عقاید، اعاده کننده منطقی در آیینی بدون تجسم خدایان و سرنگون کننده طاغوت های زمان، کسی نیست جز محمد(ص). حال سوال این که، با توجه به همه معیارهایی که عظمت بشری سنجیده می شود، آیا هیچ کس بلندبالاتر از محمد(ص) وجود دارد؟ محمد(ص) در چنین زمینه هایی متنوع از تفکر و رفتار بشری تربیت شده است. ریز و درشتی که در مورد زندگی خصوصی و خطابه های عمومی او ذکر شده، دقیقاً سندیت دارد و از روی ایمان، صادقانه برای روزگار ما نگه داشته شده است. صحت یادداشت ها آنقدر حفظ شده است که نه فقط پیروان مومن به او،‌بلکه به وسیله منتقدان متعصب او نیز تایید شده است. محمد یک معلم مذهبی، یک مصلح اجتماعی، یک رهبر اخلاقی معنوی، تجسم بزرگ اجرایی کردن امور، دوستی باوفا، همنشینی زیبا، شوهری علاقمند، پدری با محبت بود، همه را با هم داشت. مرد دیگری در تاریخ نیست که در هر کدام از این جنبه های مختلف زندگی بر او برتری یابد، یا با او برابری کند. فقط آن شخصیت نوع دوست بود که چنین کمالات باور نکردنی را در خود جمع کرده بود.

پیتر لامارتین، شاعر بزرگ فرانسوی


 

جالب است بدایند که بهترین کسی که امروزه بدون هیچ چون و چرایی در قلب میلیون ها انسان جا گرفته، محمد(ص) است. از این جا من متقاعد شده ام که این شمشیر نبود که در آن روزها مردم زیادی را تسلیم پیامبر کرد. محمد(ص) سخت ساده زیست بود، مثل دیگر پیامبران متقی بود، به شدت امانت دار بود. از خودگذشتگی شدید نسبت به دوستان و پیروان، جسارت، بی باکی، توکل مطلق به خدا و رسالت شخصی از ویژگی های محمد(ص) بود. قبل از استفاده از این ویژگی ها، او به هیچ وجه از شمشیر برای برداشتن سدهای جلوی راه خود استفاده نمی کرد. وقتی من دومین جلد کتاب ((زندگی نامه پیامبر)) را تمام کردم، متاسف بودم که چرا نمی توانم از این زندگی بیشتر بخوانم.

ماهاتما گاندی، رهبر استقلال هند


 

کافرم یا مومنم

تنها خدا می داند

لیک دانم، بنده آنم
که سلطان مدینه است

سرکشن پرسشاد، وزیر هندو در کشور هند

همایش جایگاه اسلام در غرب

همايش «جايگاه اسلام در غرب» به همت مركز فرهنگی ـ اجتماعی پاريس، چهارم تيرماه سال جاری در قالب سه ميزگرد برگزار می‌شود.

به گزارش رحماء به نقل از پايگاه اطلاع‌رسانی «cscp75»، ميزگرد اول اين همايش با حضور «العربی كشات»؛ رئيس مركز فرهنگی ـ اجتماعی پاريس و امام جماعت مسجد «الدعوة»، «مصطفی براهامی»؛ استاد علوم اسلامی در شهر «لوزان» سوئيس، «كاترين لوميير»؛ رئيس فدراسيون خانه‌های فرهنگ اروپا در فرانسه، «هادی بن‌منصور»؛ استاد تاريخ در دانشگاه سوربن پاريس و «عمر عبدالكافی»؛ عضو كميته انديشمندان اتحاديه جهانی علمای مسلمان و رئيس مركز مطالعات قرآنی مؤسسه جايزه بين‌المللی قرآن كريم دبی، برگزار خواهد شد.

گفت‌وگو درباره موضوعاتی چون «نظرات عمومی درباره دستاوردهای اسلام برای اروپا تا قرن هفدهم ميلادی»، «انسان: روح و ماده» و «جايگاه كنونی اسلام در اروپا» بخش اول اين نشست را تشكيل می‌دهد.

همچنين دومين ميزگرد اين همايش با حضور «لوك بابولسكو»؛ محقق و استاد دانشگاه پاريس سه، «نهلا شهال»؛ جامعه‌شناس و نويسنده روزنامه «الحيات» لندن، «نرمان پالما»؛ استاد دانشگاه سوربن پاريس و «كريستوف روكو»؛ عضو انجمن كشيشان فرانسه و مسئول روابط ملی با اسلام در فرانسه برگزار خواهد شد.

«پيروزی و شكست اسلام در اسپانيا»، «افق‌های پيش‌ روی اسلام پس از وقايع قرن‌های گذشته» و «اسلام در اسپانيا و فرانسه» از موضوعاتی است كه در طی اين ميزگرد مورد بحث و بررسی قرار می‌گيرد.

ميزگرد سوم اين همايش نيز با سخنرانی «كريستين كانوير»، استاد دانشكده تفكرات كاتوليك شهر «ليل» فرانسه، درباره اظهارات غرب درباره مسيحيان ساكن در كشورهای عربی ـ اسلامی آغاز خواهد شد و در ادامه «كامل الحلبوی»، رئيس مركز مطالعات تمدن‌های بين‌المللی لندن، در رابطه با روابط اسلام و غرب در گذشته و حال مقاله‌ای ارائه خواهد داد.

همچنين « عطاءالله حنا»، اسقف اعظم قدس شريف، نيز در اين همايش درباره وضعيت مسلمانان و مسيحيان در فلسطين از گذشته تا امروز سخنانی ايراد خواهد كرد.

مركز اسلامی شهر «سرسل»(Sarcelles) فرانسه در زمينی به مساحت 4157 متر مربع ساخته می‌شود.

مركز اسلامی شهر «سرسل»(Sarcelles) فرانسه در زمينی به مساحت 4157 متر مربع ساخته می‌شود.

به گزارش رحماء به نقل از پايگاه اطلاع‌رسانی «Trouve ta mosquée»، شهرداری شهر «سرسل» فرانسه اجازه ساخت مركز اسلامی و مسجدی دو طبقه برای برگزاری نماز و اجرای برنامه‌های فرهنگی را صادر كرد.

در طرح اوليه‌ای كه برای ساخت اين مركز اسلامی توسط مهندسان مسلمان طراحی شده است، مسجد سرسل ظرفيت 1700 نمارگزار مرد و 740 نمازگزار زن را خواهد داشت. همچنين پاركينگ در نظر گرفته‌ شده برای اين مركز، ظرفيت 224 خودرو را دارد.

مركز اسلامی سرسل هم كه در طبقه دوم مسجد بنا خواهد شد، كتابخانه، سالن اجتماعات، بخش سمعی و بصری و كلاس‌های آموزش قرآن را شامل می‌شود.

سلسله سخنرانی دکتر اسماعیل گندمکار درایام محرم الحرام حسینی 1391

امسال محرم با آنکه استاد از سوی شیعیان سویس شهر ژنو دعوت شده بودند به دلیل دیر رسیدن دعوت نامه منبر ها و سخنرانی ها را در ایران و شهر کرج و مشکین دشت انجام دادند. سخنرانی های آیت الله گندمکار که به مدت ده شب با اقامه نماز با عظمت ظهر عاشورا در مسجد النبی عظیمیه کرج آغاز گشت هر شب با اقامه نماز جماعت مغرب و عشا به امامت استاد و  ایراد منبر های علمی عرفانی و تفسیری و فلسفی شدیدا مورد استقبال عزادران حسینی از اقشار مختلف خواهران و برادران عزادار حسینی قرار گرفت  .حضور فرهنگیان و شخصیتهای دانشگاهی در مجلس محسوس بود.مباحثی که  در این شبهاتوسط دکترگندمکار مورد بحث قرار گرفت:عرفان عاشورا /هستی شناسی حسینی / معرفت نفس در حکمت اسلامی /امام شناسی و ولایت شناسی/ علم امام حسین ع و  مسئله جبر و اختیار/ مقامات اهل بیت  علهم السلام/شخصیت نورانی ابالفضل العباس ع/ عظمت ناشناخته اهل بیت علیهم السلام / خلقت نورانی اهل بیت علیهم السلام / مقامات معنوی و ولائی حضرت زینب س / مقامات اصحاب حضرت امام حسین ع و شهدای کربلا/ راز ماندگاری کربلا و عزادرای سید الشهدا ع/ سیرو سلوک عاشورای عزادار امام حسین ع /فلسفه خلقت و موضوعاتی دیگر. که مسجد النبی  راعملا به کلاس درس حکمتهای عاشورا و امام حسین ع تبدیل نمود. همچنین استاد دو شب در مراسم عزاداری شیعیان و اهالی بیجار گروس در مسجد بیجاری های شهر مشکین دشت که اکثرا کرد و ترک هستند حضور یافتند و یک شب نیز منبر تشریف بردند که مورد استقبال مردم مهاجر بیجار گروس در مشکین دشت قرار گرفت:منشی گروه اینترنتی دکتر اسماعیل گندمکار

تسلیت به ریاست مدرسه ساندی هوک و خانواده دانش آموزان در ایالت کانتیکت آمریکا

بسمه تعالی /ریاست مدرسه ساندی هوک ایالت کانتیکت  سلام   / وقتی گزارش و تصاویر کشتار دانش آموزان و معلمین مظلوم را دیدم گریه کردم و جند روز است روحم زخمی و اعصابم ناراحت این حادثه هولناک است .به عنوان یک انسان و یک روحانی مسلمان و شیعه ایرانی خود را در غم سنگین شما و خانواده های داغدار شریک می دانم . امیدوارم کنگره آمریکا و قانون جامعه شما حمل سلاح و خرید و فروش آنرا در آمریکا ممنوع کند. امیدوارم دیگر شاهد این صحنه های دلخراش و ضد انسانی نباشیم. آقای اوباما براستی شب می تواند راحت بخوابد اعضای پارلمان و دولت چه جوابی برای این مسائل و حوادث دارند؟ چرا باید این جنایات تکرار شود؟ آیا روشنفکران و دانشمندان آمریکا مرد ه اند که فریاد بزنند و جلوی فروش آزاد سلاح در این کشور بزرگ گرفته شود؟ از خدای مهربان برای دانش آموزان و معلمان در گذشته رحمت و مغفرت و برای خانواده ها و همکاران صبر و آرامش خواستارم: جمهوری اسلامی ایران :دکتر اسماعیل گندمکار

تقاضای راهنمای پایان نامه سطح 4

 سلام استاد     یحیی جهانگیری هستم طلبه مشغول به پایان نامه سطح 4 حوزه
توفیق تبلیغ بین الملل را داشتم
همین محرم مالزی بودم
تسلط به زبان انگلیسی و تا حدی عربی و آذری زبان هستم
چون ما در مقطع دکتری موسسه بین المللی مطالعات اسلامی مشغول تحصیل هستیم باید پایان نامه را به زبان انگلیسی بنویسم.
موضوع بابان نامه ام مصلحت در فقه شیعه است با تکیه بر ارائ امام و شهید صدر
استاد دکتر مختاری مشاوره را بر عهده گرفته اند حضرتعالی وقت دارید راهنمایی بایان نامه را بر عهده بگیرید
این برای بنده مایه افتخار خواهد بود
شاگردتان
یحیی جهانگیری

بسمه تعالی : جناب حجت السلام و المسلمین جهانگیری   علیکم السلام    با آنکه استاد گرفتار سفرها و امور علمی و تدریس هستند دستور دادند به شما موافقت ایشان را اعلام کنم. از طریق ایمیل مکاتبات استاد انجام می شود. موفق باشید:منشی گروه اینترنتی دکتر اسماعیل گندمکار



فلسفه و عرفان مولانا

مولانا دارای فلسفه و عرفان ویژه خود است که از آن می شود تعبیر کرد به عرفان و فلسفه مولانائی . مولانا هستی را عاشقانه می بیند فلسفه هستی را عارفانه می شناسد. هستی را در حال رقص و نشاط می بیند سماع مولانا دست افشانی و شادمانی در بزم خداست. مولانا عارف عاشق است البته نه عشق های کز پی رنگی بود بلکه او در حال صحو و محو است او فانی است ودر دریای مواج جلوات دلبر عرشی از فرط اشراق و درک حضور متحیرانه رقصان است . سماع مولانا ندای آزادی انسان از قید زندان تن است. اول روح از فرط شادمانی شوق دیدار جمال محبوب قدسی به رقص می آید .مولانا با موجودات عالم و هم نوا با فزشته گان موسیقی زیبای وحدت را با گوش جان حس می کند.مولانا جلال معارف را در جمال حضرت پیر سلوکی خود سلطان المعشوقین شمس الدین تبریزی می داند. مولانا روحی گسسته و بریده از تعلقات روزمره را در قلمرو آزادی به انسان معرفی می کند.مولانا مانای همیشگی معارف باطن گرایانه است.مولانا مرید شمس و شمس در اواخر عمر خود مرید سلطان اسحاق البرزنجی شد البته از طریق نماینده سلطان حقیقت در دمشق قرن هفتم یعنی ملا رکن الدین دمشقی شهیر به پیر موسی قلم زرین .مولانا اصالتا ایرانی اهل بلخ خراسان بزرگ است ولی باید گفت مولانا مولانای فرا اقلیمی است :نیمیم زآب و گل نیمیم ز جانانه نیمیم زترکستان نیمیم ز............من سالها با حضرت مولانا سلوک معرفتی داشته ام .مولانا مولانای شمس است .شمس الدین می گوید :ای مولانای عزیز .دو سال قبل در قونیه چه حس عجیب و آشنائی با مولاناآن روح آزاد شده داشتم . همچنان مشتاق زیارتش هستم صدایش را می شنو م که از قونیه صدایم می کند و چشمان منتظرش بر خیابان نزدیک مرقد را انگاری می بینم .مولانا دوست داشتنی است چه هدایای معنوی و چه خاطرات فراموش ناشدنی از مولانا و قونیه و عروس آن دارم.

اعلا آمادگی دکتر اسماعیل گندمکار برای سخنرانی در دانشگاه های ایران

بدینوسیله آمادگی استاد گرامی را به اطلاع روسا و مسئو لین مراکز علمی و دانشگاهی و مراکزاسلامی  و فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران برای ارائه کنفرانس و سخنرانی را اعلام می داریم .منوط به دعوت نامه کتبی به ایمیل حضرت آیت الله دکتر اسماعیل گندمکار می باشد: منشی گروه اینترنتی

موضوعات اخیر وبلاگ استاد اسماعیل گندمکار

مطالعات و علوم ایرانشناسی در دانشگاه گوتینگن آلمان - سه شنبه بیست و یکم آذر 1391
مهم ترین فرقه های جدید فعال در ایران /شبهه عرفان ها - سه شنبه چهاردهم آذر 1391
معرفی دین اسلام در ایستگاه‌های متروی کانادا - سه شنبه چهاردهم آذر 1391
مولانا /قونیه /ترکیه / هفته اروس - دوشنبه سیزدهم آذر 1391
محکومیت حمله به سفارت جمهوری اسلامی ایران درآلمان /برلین - یکشنبه دوازدهم آذر 1391
جواب به سوالات شرعی اعتقادی و ارائه مشاوره در امور خانواده و ازدواج:توسط آیت الله اسماعیل گندمکار - یکشنبه دوازدهم آذر 1391
آمار کشور بازديدکننده ها - یکشنبه دوازدهم آذر 1391
لیست آثار و تالیفات پروفسور کرین بروک ریاست محترم ایرانشناسی دانشگاه گوتینگن آلمان - یکشنبه دوازدهم آذر 1391
ایمیل پروفسور کراین بروک به دکتراسماعیل گندمکار - یکشنبه دوازدهم آذر 1391
ایمیل پروفسور جی کراین بروک به دکتر اسماعیل گندمکار - یکشنبه دوازدهم آذر 1391
قابل توجه علاقمندان به عضویت در تیم مطالعات :ادیان عرفان و ایرانشناسی دکتر اسماعیل گندمکار - شنبه یازدهم آذر 1391
گروه اینترنتی و بلاگ ها و وب سایتهای آیت الله دکتر اسماعیل گندمکار - شنبه یازدهم آذر 1391
زبان و ادب فارسي در دنياي غرب/كريم تال - شنبه یازدهم آذر 1391
زندگی فردی در دین مزدایی(اشرافی) - شنبه یازدهم آذر 1391
راهنمائی ادامه تحصیل در آلمان توسط آیت الله دکتر اسماعیل گندمکار - چهارشنبه یکم آذر 1391
قابل توجه برادران و خواهران مسلمان و محبان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام - چهارشنبه یکم آذر 1391
رسمی شدن تعطیلات مذهبی مسلمانان در هامبورگ - چهارشنبه یکم آذر 1391
نشست با هیئت آلمانی - یکشنبه بیست و هشتم آبان 1391
تسلیت ایام شهادت حضرت امام حسین ع و شهدای کربلا - یکشنبه بیست و هشتم آبان 1391
حضور و سخنرانی دکتر اسماعیل گندمکار در جمع اساتید حوزه و دانشگاه پیام نور طالقان - چهارشنبه بیست و چهارم آبان 1391
مهندسی علوم با تکیه بر قرآن - دوشنبه بیست و دوم آبان 1391
احزاب در جمهوری اسلامی ایران - دوشنبه بیست و دوم آبان 1391
آسیب شناسی مطالعات پیمایشی در ایران - یکشنبه بیست و یکم آبان 1391
یهودیان چه نقشی را در فضای آکادمیک جهان بازی می کنند؟ - یکشنبه بیست و یکم آبان 1391
ایرانشناسی - شنبه بیستم آبان 1391
عمده فقهای شهیر شیعه - سه شنبه شانزدهم آبان 1391
سخنان آیت الله مهدوی کنی در مراسم عمامه گذاری - سه شنبه شانزدهم آبان 1391
گوران ها وزازاها - دوشنبه پانزدهم آبان 1391
عید عاشقان امام علی ع مبارک.عید غدیر خم مبارک. - یکشنبه چهاردهم آبان 1391
تبریک عید سعید قربان - شنبه ششم آبان 1391
پژوهش و مسائل شخصی - چهارشنبه سوم آبان 1391
بازدید از سایت براساس کشورها - شنبه بیست و نهم مهر 1391
the kurds and islam - سه شنبه بیست و پنجم مهر 1391
Ahl-e Haqq - سه شنبه بیست و پنجم مهر 1391
Ahl-e Haqq - سه شنبه بیست و پنجم مهر 1391
فلسفه در حوزه علمییه قم - دوشنبه بیست و چهارم مهر 1391
آیت الله سیستانی مد ظله العالی - دوشنبه بیست و چهارم مهر 1391
اخلاق اسلامی برای طلاب - دوشنبه بیست و چهارم مهر 1391
گوران و گویش - یکشنبه بیست و سوم مهر 1391
حجاب زیبائی و پاکی زن کرد - یکشنبه بیست و سوم مهر 1391
گویش گورانی روستای گوراجوب قشلاق، در منطقۀ گوران - یکشنبه بیست و سوم مهر 1391
مقالات جدید و چاپ شده :دکتر اسماعیل گندمکار - یکشنبه بیست و سوم مهر 1391
سوژه ها /مطالعات تطبیقی /علوم میان رشته ای - یکشنبه بیست و سوم مهر 1391
ورزش در قرآن کریم - یکشنبه بیست و سوم مهر 1391
ورزش در آئیینه احادیث اهل بیت علیهم السلام - شنبه بیست و دوم مهر 1391
ضرورت تشكيل شورای عالی اديان در جهان - شنبه پانزدهم مهر 1391
مقام معظم رهبری و پدر - چهارشنبه دوازدهم مهر 1391
عما مه نورانی حضرت رسول اکرم ص - سه شنبه یازدهم مهر 1391
خلاصه ی آیینی کرد - سه شنبه چهارم مهر 1391
dr.esmail gandomkar - یکشنبه دوم مهر 1391

مطالعات و علوم ایرانشناسی در دانشگاه گوتینگن آلمان


I




ranistik ist ein regionalbezogenes Fach, das einen geografischen Raum weit über die Staatsgrenzen des heutigen Iran hinaus umfasst. Dazu gehören unter anderem Gebiete des heutigen Tadschikistans, Usbekistans, Afghanistans und Pakistans bis nach Indien im Osten und Regionen Armeniens, Aserbaidschans, der Türkei, des Irak und Syriens im Westen. Dementsprechend ist das Fach durch ein sehr breites Spektrum an Forschungsschwerpunkten und Themenfeldern gekennzeichnet.


Sprachen und Geschichte:
Die Region wird einerseits durch eine Vielfalt iranischer Sprachen bestimmt, zu denen, die heute noch gesprochen werden, gehören unter anderem Persisch mit seinen sprachlichen Varianten in Tadschikistan und Afghanistan, Kurdisch, Paschto und Balutschi.
Andererseits blickt sie auf eine Geschichte zurück, die auf weit über 2500 Jahre zurückgeht, als die erste iranische Hochkultur in Form eines Weltreiches mit einem äußerst entwickeltem Verwaltungsapparat und einer ausgeklügelten Infrastruktur entstanden war. Tontäfelchen mit Keilschrift dienten unter anderem als Dokumente bei Vertragsabschlüssen und Felsinschriften und -reliefs zur Machtdemonstration iranischer Herrscher.


Religionen:
Religiöse Zeugnisse sind sehr vielfältig und nicht, wie man zuerst annehmen würde ausschließlich islamisch. Diese Religion dominiert in der Region seit relativ kurzer Zeit, nämlich seit dem 7. Jh. n. Chr. Davor gab es bereits Zoroastrier, Juden und Christen. Besonderheit ist die mündliche Tradierungskultur religiöser Texte der Zoroastrier bis zum Aufkommen des Islam.
Heute gibt es verschiedene Religionen, die mit nicht-islamischen iranischen Elementen verbunden sind, wie die Religion der Yeziden und der Ahl-e Haqq. Auch die Bâbi-Bahâ’i-Bewegung hat in der iranischen Region ihren Anfang genommen.


Islamische Kultur:
Sehr viele bekannte islamische Philosophen und religiöse Gelehrte sind iranischer Abstammung, haben aber größtenteils auf Arabisch geschrieben. Dazu gehören unter anderem Avisenna (Ibn-Sinâ), al-Ghazâli, al-Râzi und Suhrawardi oder Nasr al-Din Tusi.
Auch auf dem Gebiet der islamischen Mystik sind berühmte Größen hervorgegangen wie Hâfez, Sa’di, Rumi oder Attâr.
Obgleich die schiitische Ausrichtung des Islam keine ursprünglich iranische bzw. persische ist, wurde sie bereits im 16. Jh. als Staatsreligion im persischen Reich der Safawiden etabliert und dominiert seitdem die Region.


Iran im 20. Jahrhundert:
<Im 19. Jahrhundert gab es erste politische und wissenschaftliche Kontakte zum europäischen Ausland. Seitdem haben in Iran starke gesellschaftliche und politische Umwälzungen stattgefunden, die beeinflusst waren von Kolonial- und Wirtschaftsinteressen europäischer Großmächte und Russlands, von der Entdeckung des Erdöls sowie vom wissenschaftlich-technischen Fortschritt Europas.

Iran der Gegenwart:
Einen besonderen Schwerpunkt bildet die Beschäftigung mit iranischen Medien (Presse, Film, Internet, Bloggerszene), die für die heutige iranische Gesellschaft von großer Bedeutung sind. Darin einbezogen sind aktuelle Themen wie die Frage nach der Gleichberechtigung der Geschlechter, die Bedeutung der iranischen Jugend, der Dialog mit dem Westen oder der Atomkonflikt.


Was kann ich in der Göttinger Iranistik lernen?
  • Sprachen: Persisch, Kurdisch, Mittelpersisch, Awestisch, Baktrisch, Soghdisch, Khotansakisch

  • Geschichte: Überblickskenntnisse über die vor-islamische und islamische Geschichte bis zur Gegenwart.

  • Religion: Iranische und islamisch-iranische Reli-gionen (Zoroastrismus, Religionen der Ahl-e Haqq und Yeziden, Sufismus, Schia).

  • Literatur: Persische Dichtung und Prosa aus Klassik und Moderne, Zeitungstexte, Satire.

  • Film: Filmanalyse und Filmvergleich im regionalen und gesellschaftspolitischen Kontext.

  • Methoden: Textanalyse, Diskursanalyse, Filmanalyse.



Eine Spezialisierung nach individuellen Vorstellungen und Berufsplanungen ist möglich.

Was kann ich mit dem Iranistikstudium beruflich machen?
Möglich sind Tätigkeiten als Journalist, Übersetzer, Reiseleiter, in Beraterfunktion für politische oder staatliche Einrichtungen, in der Forschung universitärer und außeruniversitärer Einrichtungen oder Beschäftigungen in Museen oder bei Festivals.
Grundsätzlich ist jedoch die berufliche Qualifikation abhängig vom Interesse und von der individuellen Spezialisierung bereits vor oder während des Studiums durch soziales Engagement, den Erwerb von Zusatzqualifikationen durch Lehrgänge, Weiterbildungen, Praktika oder Volontariate. Daher werden studienbegleitende Praktika entsprechend den berufsplanungen sowie qualifizierende Auslandsaufenthalten (Sprachkurse, Praktika etc.) empfohlen.
Daneben bietet die Universität zahlreiche weitere Qualifizierungsmöglichkeiten im Rahmen der Schlüsselkompetenzen an.


مهم ترین فرقه های جدید فعال در ایران /شبهه عرفان ها

مهم ترین فرقه های جدید فعال در ایران

کشور ما امروزه با هجوم برنامه ریزی شده معنویت های وارداتی از سوی دشمنان اسلام مواجه شده است.کتاب های مربوط به عرفانها و معنویتها  به زبان فارسی در قالب های زیبا و جذاب ترجمه شده  و در اختیار جوان‌های ما قرار می‌گیرد.
برخی از این گروه‌ها اقدام به تشکیل موسسات آموزشی و فرهنگی و تبلیغی کرده و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی از قبیل اینترنت و شبکه های ماهواره ای به تبلیغ مرام و مسلک خود می‌پردازند.
در یک تقسیم بندی کلی می‌توان فرقه های معنوی و عرفانی فعال در ایران را به سه دسته تقسیم کرد:
1- عرفان‌هایی که مدعی دین جدیدی هستند: سای بابا، رام الله، اوشو، اکنکار.
2- عرفان‌های غیر دینی: عرفان ساحری یا عرفان جادو، عرفان پائلوکوئیلو، فالون دافا، مدیتیشن متعالی 
3- عرفان‌هایی که منشأ دینی دارند(اسلامی، مسیحی، یهودی ): صوفیه، شاهدان یهود، که زیرشاخه مسیحیت‌اند، قبالا یا کابالا
1. سای بابا
بنیانگذار آن شخصی به نام «باگوان شری ساتیا سای بابا» یا «سوآمی ساتیا سای بابا»
در سال 1926 میلادی در یکی از ایالت های هند به دنیا آمد.
در سن 14 سالگی مدعی شد از سوی خداوند برای هدایت همه آدمیان برگزیده شده است.
وی دین خود را حاکم بر همه ادیان و ناظر به همه آنها دانست. در عین حال مدعی شد اعتقاد به پیام او با گرایش به ادیان رایج منافاتی ندارد. به همین دلیل می‌گفت:
«من روحانی هیچ یک از ادیان نیستم برای تبلیغ هیچ دینی نیز نیامده‌ام من آمده ام که هندو هندوی بهتری مسلمان مسلمان بهتری و مسیحی مسیحی بهتری باشد».
وی معجزه خود را صرفا ایجاد تحول در درون انسانها دانست و اصول دعوت خود را بر پایه پنج ارزش انسانی «حقیقت»، «پرهیزکاری»، «صلح و آرامش»، «عشق» و «پرهیز از خشونت» بنا نهاده است.
وی عصاره همه ادیان را دعوت به سوی همین پنج حقیقت می‌داند.
سای بابا به پیروان خود تاکید می کند که مراقبه های روزانه داشته باشند و نام های خداوند را به طور روزانه بخوانند. دست کم هر ماه یک بار در مراسم نیایش شرکت نمایند. همراه با خانواده خود به عبادت و نیایش بپردازند. با دیگران به نرمی رفتار نمایند و از بدگویی نسبت به مردمان بپرهیزند. خواسته ها و امیال  خود را محدود کرده و در عوض در اندیشه خدمت به همنوعان خود باشند. به پیروان خود توصیه می‌کند از گناهان فیزیکی ، زبانی، و ذهنی پرهیز کنند. گناهان فیزیکی عبارتند از آسیب رساندن به خود و دیگران دزدی و تمایلات نفسانی. گناهان زبانی نیز عبارتند از کلام نادرست، ظالمانه و دروغ و گناهان ذهنی نیز عبارتند از طمع و حسد و انکار خداوند.
سای بابا برای دعوت خود معبد بزرگی به نام پراشانتی نیلایام به معنای آشیانه صلح برین تاسیس کرده است. در معبد او به مناسبت اعیاد همه ادیان مراسم برگزار می‌شود. در اعیادی چون کریسمس، عید فطر، عید نوروز، سال نوی چینیان و اعیاد هندوها مراسمی به همین مناسبت ها در معبد او برگزار می‌گردد.
چنین پیشگویی کرده است که در سن 96 سالگی این جسم خود را ترک خواهد کرد و هشت سال بعد روح او در جسمی دیگر در شهر میسور به بدن فردی دیگر منتقل خواهد شد.
کتابهایی که در مورد سای بابا و یا از خود وی به فارسی ترجمه شده است(درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان‌های کاذب/ شریفی)
1- تعالیم معنوی/ ترجمه رویا مصباحی مقدم       2- زندگی من پیام من/ پروین بیات
3- افکار الهی برای 365 روز سال/ بیات             4- درخت ارزشها را آبیاری کنیم/بیات
5- یوگای عاشقانه/ آزاده مصباحی

2. رام الله
کلمه رام الله مرکب از دو اسم رام و الله است. الله نام خدای متعال در اسلام است. رام نام خدای آیین ویشنو یکی از سه آیین بزرگ هندوستان است.
پیام این نام گذاری این است که الله همان رام و رام همان الله است.
این آیین در قرن پانزدهم میلادی و توسط شخصی به نام شیخ کبیر در هندوستان پایه گذاری شد.
شیوه تبلیغ رام الله در ایران شبیه گولدکوئیست است هر فردی برای آنکه بتواند در حلقه رام الله باقی بماند باید هفته ای یک نفر جدید را به رام الله دعوت کند و الا از دایره پیروان رام الله خارج خواهد شد
این آیین با نام‌هایی از قبیل جریان هدایت الهیهنر زندگی متعال و تعلیمات حق به تبلیغ و ترویج افکار خود می‌پردازد.
تا کنون فقط یک کتاب از این آیین به زبان فارسی وجود دارد با نام جریان هدایت الهی که توسط پیمان الهی از مجموعه تعالیم ا.م. رام الله رهبر این فرقه در ایران تدوین شده است.
3. اوشو
اوشو در سال 1931 م در روستای کوچک کوچ وادا در ایالت مادیا پرادش کشور هند به دنیا آمد و در سال 1990 م در 59 سالگی از دنیا رفت.
نام های اوشو: نام زمان کودکی او راجا بود. بعدها به راجنیش تغییر نام داد. سپس در سال 1960 م به آچاریا راجنیش شناخته می‌شد. از سپتامبر 1971 با عنوان باگوان شری راجنیش شناخته می‌شد. نهایتا از سپتامبر 1989 رسما عنوان اوشو را برای خود برگزید.
علت نام گذاری خود به اوشو: برخی گفته اند: اوشو از لغت «oceanic » به معنای «حل شده در اقیانوس» است. می خواسته چنین القا کند که چنین تجربه ای را کسب کرده است. برخی دیگر گفته اند در فرهنگ قدیمی شرق به معنای شخص متبرک و ملکوتی کسی که آسمان بر او گل می‌باراند می‌باشد.
کتاب های منتشر شده از اوشو تا کنون به بیش از 33 زبان مختلف ترجمه شده است. او خودش هیچ کتابی ننوشت. همه کتابهای او که بیش از 650 کتاب است در حقیقت نسخه برداری از سخنرانی های اوست. حدود 7000 سخنرانی او بر روی نوار کاست و 1700 سخنرانی او بر روی نوار ویدئو ضبط شده است.
کتاب های او تحت عنوان غیر افسانه ای در سال 1988م در ایتالیا، ژاپن و کره عنوان پرفروش ترین را کسب کرده‌اند. از سال 1976 تا 1989 تعداد هفتاد و هشت جلد از کتاب های او در آمریکا چاپ شده اند. تا کنون بیش از 85 کتاب به زبان فارسی ترجمه شده است.
در سال 1981 به آمریکا مهاجرت کرد (برای معالجه) اما با اصرار مریدانش در آنجا اقامت گزید. مریدانش در نقطه ای دور افتاده در ایالت اوریگان زمین هایی را خریداری کردند و طی مدت 4 ماه شهری به نام راجنیش پورام بنا نهادند. برخی می‌گویند دولت آمریکا از محبوبیت اوشو احساس خطر کرد و او را به جرم نقض قانون مهاجرت در سال 1986 اخراج کرد. برخی دیگر گفته اند به دلیل فسادهای اخلاقی و جنسی بی حد و حصر اوشو و مریدانش اخراج شد. هرچند بعید نیست که همه اینها شگردهای تبلیغاتی غربیان باشد که به منظور جلب توجه مردم به ویژه مردم کشورهای شرقی به اوشو و تعالیم او صورت گرفته باشد. چرا که تعالیم اوشو در بسیاری از موارد کاملا متاثر از فرهنگ  و تمدن غرب و لیبرالیسم است. و تنها تفاوت آن با فرهنگ غرب این است که اوشو همه بی بندوباری‌ها و هرزگی‌های جنسی را به انگیزه معنویت و عرفان ترویج می‌دهد. سرانجام در سال 1990 به طرز مشکوکی از دنیا رفت و برخی گفته اند در اثر ابتلا به بیماری ایدز از دنیا رفت.
4. اکنکار
رهبر و بنیانگذار آن «پال توئیچل» اهل شهر کنتاکی آمریکا است. برخی او را متولد 1908 برخی 1912 برخی 1922 و امثال آن می‌دانند. در جنگ جهانی دوم در نیروی دریایی آمریکا مشغول فعالیت بود. برای آشنایی با روح شناسی و مسائل مربوط به آن به هندوستان سفر کرد و از تعالیم شخصی به نام استاد سودارسینگ استفاده کرد. بعدها مدعی شد سودارسینگ نهصدو هفتادمین استاد حکمت باستانی اک است و قبل از او 969 استاد بزرگ اک در طول تاریخ بوده اند. سودارسینگ نیز ایشان را برای ادامه سلوکش به شخصی افسانه ای به نام «ربازارتارز» معرفی کرد. بر اساس نقل توئیچل ایشان حدود 500 و اندی سال دارد و هنوز هم زنده است. پس از ملاقات ادعایی‌اش با ربازارتارز بود که به موطن اصلی خود آمریکا بازگشت و در سال 1965 در ایالات متحده ادعا کرد که شیوه‌ای معنوی و آیینی دینی با نام اکنکار کشف کرده است. و با نام معنوی پدر زاسک مشغول تبلیغ مکتب خود شد.
وی اکنکار را به دانش باستانی سفر روح تعریف کرد. و مدعی شد که اکنکار کوتاه‌ترین راه و در نتیجه صراط مستقیم رسیدن به حقیقت است.
وی از همان سال کارگاه‌های آموزشی سفر روح را در کالیفرنیا برگزار کرد. در سال 1970 موسسه ای غیر انتفاعی با عنوان اکنکار تاسیس نمود. در سال 1971 از دنیا رفت.
60 کتاب از او به چاپ رسیده است. حدود 20 کتاب او به فارسی ترجمه شده است.
وی مدعی شد که من رهبر معنوی جهان هستم و قبل از من 970 استاد دیگر وجود داشته که همواره مردم را به سوی اک( یعنی روح الهی، جریان مسموع حیات، جوهره خداوند که خلقت و محافظت از تمامی حیات را بر عهده دارد) راهنمایی می‌کردند.
نام شخصیت‌هایی همچون مولوی حافظ شمس تبریزی عطار نیشابوری فردوسی و ... را در زمره استادان اک به شمار می‌آورد.
بعد از وی داروین گراس جانشین او شد. (ادعای همسر توئیچل به خوابی درباره او)
از سال 1981 شخصی به نام هارولد کلمپ رهبری را بر عهده گرفت.
هارولد چهار سال در نیروی هوایی ایالات متحده خدمت کرده بود. در سال 1969 به توئیچل پیوست و تحت تعلیمات او قرار گرفت
هارولد تاریخچه تجربیات خود را در کتاب‌های «نسیم تحول»، «روح نوردان سرزمین‌های دور» و «کودک در سرزمین وحش» نوشته است.
بیش از 20 عنوان کتاب در مورد اکنکار نوشته است.
هرساله در نقاط مختلف جهان سمینارهای اک برگزار می‌شود که هارولد کلمپ در آنها سخنرانی می‌کند.
همایش سراسری و اصلی این مکتب هر ساله در روز 22 اکتبر که سالروز تولد پال توئیچل است در مرکز اصلی این مکتب در آمریکا برگزار می‌شود.
اکیست ها ابتدای سال معنوی خود را همین تاریخ می‌دانند.
کتابهایی که از این مکتب به فارسی ترجمه شده است:
5. عرفان سرخپوستی
یکی از مشهورترین و مهم‌ترین انواع عرفان سرخپوستی عرفان ساحری است. (یکی دیگر آیین تولتک است).
مشهورترین مدافع این نوع عرفان که به یک معنا می‌توان او را بنیانگذار آن نیز دانست کارلوس کاستاندا است.
این عرفان را عرفان عقاب (قدرتی که سرنوشت موجودات زنده را رقم می‌زند)هم می‌گویند.
کاستاندا این عرفان را عرفان ساحری یا جادوگری می‌نامد. شاید به خاطر بیگانگی‌اش نسبت به فرهنگ مدرنیته و تمدن جدید باشد.
کاستاندا ظاهرا در سال 1931 به دنیا آمد و در سال 1998 از دنیا رفت. ابتدا در رشته مجسمه سازی و نقاشی تحصیل کرد بعد از مهاجرت به آمریکا و از سال 1951 در رشته مردم شناسی ادامه تحصیل داد. برای تحقیق درباره موضوع پایان‌نامه خود درباره گیاهان طبی و روان‌گردان سرخپوستی در سال 1960 به مکزیک رفت. در ایستگاه اتوبوس در آریزونا با پیرمردی به نام دون خوان که ظاهرا متخصص گیاهان دارویی بود آشنا شد. دون خوان او را با دنیای سیروسلوک آشنا کرد.
برخی اسناد نشان می‌دهد که متولد پرو بوده اما خود وی اظهار می‌دارد اهل برزیل است.
کاستاندا در سال 1968 نخستین کتاب خود را با عنوان آموزش‌های دون خوان به چاپ رساند.
کتاب های کاستاندا به 17 زبان دنیا ترجمه شده است. در دهه 60 بسیاری از کتابهای او به زبان فارسی ترجمه شده است.
خبر مرگ او در روزنامه همشهری منتشر شد و روزنامه جامعه در 30 خرداد 1377 به عنوان «مرگ مرموز شاگرد دون خوان» به آن پرداخت.
مهم‌ترین کتاب های ترجمه شده به فارسی او:
6. پائلو کوئلیو

• پائولو در 27 اوت سال 1947 م در ریودوژانیرو  پایتخت سابق کشور برزیل (در آمریکای جنوبی)در یک خانواده متوسط به دنیا آمد. پدرش مهندس و مادرش زنی متدین و خانه دار بود. او نخستین جایزه ادبی خود را در مسابقه شعر مدرسه دریافت کرد. در سنین نوجوانی و جوانی احساسات ضد مذهبی شدیدی داشت. از 17 سالگی به بعد سه بار در بیمارستان روانی بستری بوده است. بعدها این خاطرات را دست‌مایه کتابی به نام «ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد» قرار داد. مدت های مدیدی از داروهای اعصاب و روان استفاده می‌کرده. سپس به استفاده از مواد مخدر، توهم‌زا، سحر و جادو، و استفاده فراوان از مشروبات الکلی روی آورده است. او می‌گوید: ابتدا کوکائین سپس مواد روان گردان بعدا پیوت، مسکالین، ماری جوانا و خلاصه هر نوع مواد مخدری بود آزمودم و در آنها زیاده روی کردم اما هم اکنون بسیاری از آنها را ترک کرده ام ولی ترک اعتیاد بسیار سخت و دشوار است(خوان آریاس، زندگی من، خجسته کیهان، ص105).
• وی در سال 1973 با هدف دفاع از آزادی های فردی عضو سازمانی که مخالف سرمایه داری بود شد و در یک مجموعه تئاترهای ضداخلاقی و مستهجن نقش ایفا کرد. به کمک یکی از دوستانش به نام «رائول سیکاس» مجموعه داستانهای کمدی سکسی به نام «کرینگ‌ها» را منتشر کرد. این مجموعه آنقدر مستهجن بود که حکومت وقت برزیل آن را مضر دانسته و آنها را زندانی کرد. چندین بار اقدام به خودکشی کرد. و به خاطر سابقه بستری شدن در بیمارستان روانی آزاد شد.
• چندین ازدواج ناموفق داشته است. تا در سال 1979 با یک دوست قدیمی ملاقات کرد و این ملاقات منجر به ازدواج آنها شد.
• در یکی از مسافرتهای خود به اروپا ادعا کرد که در آلمان با هاتفی غیبی و مردی فراواقعی آشنا شده است. آن مرد چندین بار بر او ظاهر شده و از او خواسته است که مجددا به آیین کاتولیک ایمان بیاورد. این مرد از کوئیلو می‌خواهد تا جاده‌ای که به سوی سانتیاگو ختم می‌شود را بپیماید. این جاده که میان اسپانیا و فرانسه کشیده شده یک جاده خاص مذهبی است که زائران مذهبی بسیاری این مسافت را طی می‌کنند. در سال 1987 یک سال پس از انجام این فریضه در سن 39 سالگی دینی کوئلیو اولین اثر خود (زائر کوم پوستل) را در آن باره خلق کرد.
• تعاملات سیاسی فراوانی با سران کشورهای دنیا به ویژه آمریکا و اروپا دارد. در سال 1999 از کشور اسرائیل دیدن کرد. کتاب های او در این کشور فروش فوق العاده‌ای داشت.
• در سال 2000 در اجلاس سالانه جهانی سازی داوس (سوئیس) سخنران مدعو بود. در این اجلاس تنها شخصیت های عالیرتبه کشورهای قدرتمن سیاسی و اقتصادی حضور می‌یابند. وی در این نشست پیرامون آثار خود و نوع عرفانی که القا می‌کند سخنرانی کرد. در آن نشست شیمون پرز از او قدردانی می‌کند و می‌گوید معنویتی که شما مبلغ آن هستید در خاورمیانه برای ما بسیار مفید است و ما بدین شیوه می‌توانیم صلح و آرامش را در کشور خود حکمفرما کنیم.
• در مسابقات جام جهانی 2006 مهمان افتخاری فیفا در کشور آلمان بود.
• در سال 2000 یعنی خردادماه سال 1379 توسط موسسه گفتگوی تمدنها به ایران دعوت شد. او خود را اولین نویسنده غیر مسلمانی می‌نامد که پس از انقلاب اسلامی به طور رسمی از ایران دیدار کرده است. می‌گوید: هنگامی که هواپیمای من در ساعت 2 بامداد در تهران به زمین نشست بیش از حد شگفت زده شدم. بیش از 100 خواننده منتظر من بودند. در آن هنگام نیمه شب به فرودگاه آمده بودند فقط برای دیدن من. هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده بودم. به شدت تکان خوردم. این یک نشانه بود، می‌خواستد به من خوش‌آمد بگویند، می‌خواستند مرا در اندیشه خود سهیم کنند. بسیار باز بودند، آغوش آنها به سوی تازگی گشوده بود.(ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد، ص11)  
به رغم اینکه در ایران قانون کپی رایت وجود ندارد وی موفق می‌شود حق التالیف آثار چاپ شده خود را در ایران دریافت کند. و به طور مستمر آن را دریافت کند.
می‌گوید هدایای زیادی در ایران دریافت کرده است. می‌گوید: ایرانیان بهتر از مردم سایر کشورها توانسته اند با آثار من ارتباط برقرار کنند. او مدعی شد که در ایران احساس غربت نمی‌کرده است و با مردمی آشنا شده که سالیان طولانی آنها را می‌شناخته است.
• کتابهای او تا به حال در بیش از 140 کشور منتشر و به 56 زبان دنیا ترجمه شده است. در سال 1998 دومین نویسنده ای بود که آثارش بیشترین فروش را در جهان داشت. تا به امروز بیش از 52 میلیون نسخه از کتابهای او به فروش رفته است.
کتابهای او به زبان فارسی را نشر کاروان منتشر کرده است. کتاب کیمیاگر او در سال 1376 جزء پرفروش‌ترین کتابهای سال جمهوری اسلامی ایران بوده است.

 

معرفی دین اسلام در ایستگاه‌های متروی کانادا

 
مرکز اطلاعات اسلامی شهر تورنتو، با نصب آگهی‌ها و پوسترهای تبلیغاتی، شهروندان را به شناخت بیشتر اسلام دعوت می‌کند.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی «mooslym»، «محمد عبیدالله»، عضو مرکز اطلاعات اسلامی تورنتو با بیان این مطلب گفت: طی قراردادی با کمیسیون حمل و نقل تورنتو، قرار شده است که آگهی‌های مربوط به دعوت شهروندان به شناخت اسلام به مدت یک‌سال در چهار ایستگاه مترو نصب شوند.
وی افزود: در این آگهی‌ها که به زبان انگلیسی در ایستگاه‌ها نصب شده‌اند، آمده است «لا اله الا الله، محمد(ص) رسول‌الله؛ اسلام را در این پایگاه به 85 زبان بشناسید». علاقه‌مندان به آشنایی با اسلام نیز می‌توانند با مراجعه به این وب‌سایت چندزبانه یا تماس با تلفن‌های اعلام‌ شده، سؤالات خود را مطرح کنند.
در همین‌حال، «براد روس»، از مسئولان کمیسیون حمل‌ و نقل تورنتو، در پاسخ به اعتراضات گروه‌های اسلام‌ستیز علیه این طرح، عنوان کرد: بنابر قوانین کمیسیون حمل‌ونقل، نصب آگهی‌های دینی بلامانع است. بنابراین اگر کسی با متن و پیام این آگهی‌ها مشکلی دارد مستقیما باید به طرف قرارداد یعنی مرکز اطلاعات اسلامی تورنتو مراجعه کند.
مسئولان مرکز اطلاعات اسلامی تورنتو اعلام کردند که کارشناسان مسائل دینی این سازمان تا ساعت 16 به وقت محلی آماده پاسخگویی به پرسش‌های علاقه‌مندان هستند. همچنین به گفته آنان، برخی از آگهی‌های موجود اصلاح خواهند شد و آیات قرآن به آن‌ها افزوده می‌شود.

مولانا /قونیه /ترکیه / هفته اروس

 

 
 
مقبره ی مولانا که در حال حاضر به عنوان سمبل شهر قونیه از آن یاد می شود، در واقع محل سکونت پدر و خانواده ی مولوی به هنگام اقامت ایشان در قونیه بوده است. پدر مولانا پس از مرگ در همین خانه به خاک سپرده شد و مجالس سماع مولانا نیز در همین خانه برگزار می شده است.
 
 
 
قونیه شهری است مذهبی که در مرکز کشور ترکیه و در شمال استان آنتالیا و جنوب آنکارا واقع شده است. استان قونیه از لحاظ مساحت بزرگترین استان ترکیه به شمار می رود. جمعیت شهر قونیه بیش از یک میلیون نفر است. در قرن 13 میلادی، قونیه پایتخت علاءالدین کیقباد پادشاه سلجوقیان روم بود و این شهر به برکت حضور پدر مولانا ( سلطان العلماء بهاء ولد ) به یکی از مراکز تدریس علوم دینی تبدیل شد. بعد از فوت پدر، مولانا به وعظ و تدریس علوم دینی در مساجد و مدارس قونیه ادامه داد. دیدار شمس تبریزی مولانا را شوریده حال نمود و در وصل و هجران او دیوان کبیر را سرود. پس از ناپدید شدن شمس تبریزی، بنا به درخواست حسام الدین چلبی، مولانا مثنوی معنوی را به نظم درآورد. مولانا که از 14 سالگی به همراه پدر در قونیه سکنی گزیده بود در 17 دسامبر 1273 میلادی مصادف با 27 جمادی الاول سال 672 هجری قمری در سن 59 سالگی در قونیه وفات یافت. مقبره ی مولانا همه ساله زیارتگاه عاشقان طریقت می باشد و این شهر را همچنان زنده نگاه داشته است، به گونه ای که روزی پنج بار صدای اذان از گوشه و کنار و از مساجد متعدد، زیبا و قدیمی آن شنیده می شود.

 

 
مقبره ی مولانا که در حال حاضر به عنوان سمبل شهر قونیه از آن یاد می شود، در واقع محل سکونت پدر و خانواده ی مولوی به هنگام اقامت ایشان در قونیه بوده است. پدر مولانا پس از مرگ در همین خانه به خاک سپرده شد و مجالس سماع مولانا نیز در همین خانه برگزار می شده است. مولانا نیز پس از مرگ در همین مکان دفن شد. همچنین بهاءالدین، پسر مولانا، بعضی از اقوام و یاران و مریدان وی از جمله صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلبی نیز در این مکان آرمیده اند. هر ساله دوستداران مولانا در 17 دسامبر مصادف با سالگرد وفات مولانا که شب اُروس (Arus) نامیده می شود از اطراف و اکناف ترکیه و جهان بر مرقد او حاضر می شوند تا شاهد مراسم ویژه ی بزرگداشت مولانا باشند.

 

مقبره ی مولانا دارای گنبد بزرگ سبز رنگ 16 وجهی است که مخروطی در بالای آن قرار دارد. این گنبد در سال 1397 میلادی توسط کارابان اوغلو ساخته شده و بر بالای آن با هنر کاشی کاری آیة الکرسی نقش بسته است. در بالای در ورودی مقبره، این بیت شعر به زبان فارسی نوشته شده است:

 
کعبة العشاق باشد این مقام         هر که ناقص آمد اینجا شد تمام

 
زمانی که وارد این فضای روحانی می شوی، درصف عاشقان مولانا، قدم به قدم با نوای نی و بوی عود، آهسته آهسته حرکت می کنی و در جلوی مزار یاران و مریدان مولانا ادای احترام می نمایی. سپس به مقبره ی مولانا، پسرش بهاء الدین و پدرش سلطان العلماء می رسی. بعد افراد دیگری از خاندان و یاران وی را پشت سر می گذاری. در روی هر سنگ قبر کلاه و دستاری که در گذشته مورد استفاده قرار می گرفته به رسم یادبود و احترام قرار دارد. قبرهایی که فاقد کلاه مخصوص می باشند متعلق به بانوان است. پس از عبور از کنار قبرها می توانید از موزه بازدیدکنید. در این موزه آثار به جا مانده از گذشتگان از جمله البسه، کلاه، تسبیح، جانماز، قرآن های دست نویس و کتب نفیس دیگر، دیوان حافظ و سایر اشیاء قدیمی به نمایش گذاشته شده اند. پس از بازدید از موزه، نهایتاً می توانی این فضای معنوی را پشت سر بگذارید.

 
ای برادر تو همه اندیشه ای         مابقی خود استخوان و ریشه ای

 

 
رقص سماع
سماع که در لغت به معنی شنیدن، شنوایی و هر آنچه به آن مربوط می شود است. در فرهنگ دراویش و صوفیان به معنای جدا شدن از خویش و فنا شدن در ذات اقدس الهی است. دراویش معتقدند سماع در عارف حالتی را ایجاد می نماید که به آن وجد ( vajd ) می گویند. مراسم وجد و سماع عموماً در مکانی به شکل دایره انجام می پذیرد. دایره نمادی است از زمان که آغاز و انجامی برای آن متصور نیست. شاید هم بی ارتباط با چرخش سیارات به دور خورشید نباشد. دایره در فرهنگ دراویش نماد ابدیت است. نی و دف مهمترین ابزار موسیقی دراویش است. نوای موسیقایی نی، نوای شکایت به پیشگاه الهی است و درویش از خدا می خواهد که او را به اصل خویش بازگرداند. در مراسم سماع علاوه بر نی و دف از ساز های رباب، تنبور، تار و کمانچه نیز بهره می گیرند. مولوی اعتقاد داشت آنچه را که به صورت عادی نمی توان توصیف کرد، می توان در غالب شعر، موسیقی و رقص بیان نمود و آنچه امروز مریدان او انجام می دهند برگرفته از اعتقادات او و تقلیدی است از آنچه او و اطرافیانش در قرن هفتم هجری می اندیشیده اند.

 

 
مراسم سماع در تمام ایام سال در قونیه برگزار می شود. در ایام بزرگداشت مولانا که مصادف با سالگرد وفات وی برگزار می شود مراسم نمادین رقص سماع در سالنی که به همین منظور در قونیه ساخته شده است در چندین شب متوالی برقرار می گردد. در این مراسم ابتدا اشعاری از مثنوی به زبان ترکی خوانده می شود. سپس موسیقی با اجرای تک خوانی به زبان ترکی اجرا می شود. آنگاه دراویش با لباس های بلند سفید و دامن چین دار و کلاه های بلند نمدی، یکی پس از دیگری به دنبال مولا یا مراد خود ظاهر شده و پس از ادای احترام، شروع به چرخیدن می کنند. حرکات موزون مشخصه ی اصلی سماع است. در ابتدا دست ها روی شانه قرار داشته، پس از چند چرخش، دست ها تدریجاً باز شده و در دو طرف قرار می گیرد. دست راست بالا و دست چپ پایین تر قرار می گیرد. دراویش در حین چرخش سر را به یک طرف خم می کنند و گاهی چشم ها را می بندند و به عالم خلسه فرو می روند و این چرخش می تواند بسیار طولانی باشد ( گاهی تا ساعت ها به طول می انجامد. )

 

 
سلام، یکی از اصول مراسم سماع است. دراویش در هنگام مراسم سماع به یکدیگر و مراد خود سلام می کنند. این سلام بدون ادای کلام و با نگاه کردن به یکدیگر صورت می پذیرد. مراسم سماع مشتمل بر چهار سلام است. این چهار سلام هر کدام معرف یک معنی خاص است. سلام اول معرف شریعت است. سلام دوم طریقت، سلام سوم حقیقت و سلام چهارم معرفت را معنی می دهد. در سه سلام اول درویش به دور خود و کل مجموعه ی دایره ای که درویش در آن می رقصد می چرخد و در سلام آخر ( چهارم ) وی فقط به دور شیخ یا مراد می چرخد. مراد با حرکت خود در بین دراویش، حرکات آنها و نحوه ی جای گیری آنها را تنظیم می کند.

 

 
ردای سیاه یعنی تعلقات دنیوی. دراویش با ردای پشمینه تیره ( سیاه یا قهوه ای ) وارد می شوند و طی تشریفاتی این ردا را بر زمین می اندازند. به این معنی که خود را از تعلقات دنیوی آزاد می سازند. در طی مراسم سماع، نوای دف، نی و سایر سازهای موسیقی به طور هماهنگ با نورپردازی زیبا گوش و چشم را می نوازد، آنگونه که پس از مدتی شما نیز احساس خلاء و شیدایی خواهید کرد. پایان مراسم را مرشد یا مراد برعهده دارد. وی که در تمام طول مدت رقص، بر اعمال سماع نظارت نموده، آیاتی از قرآن، اشعار مذهبی در وصف پیامبر ذکر می کند. گاهی نیز از شهدای کربلا نیز ذکری به میان می آید و پس از آن، دراویش یک یک با ادای احترام از مقابل مولای خود عبور کرده و خارج می شوند.

 
مسافر قونیه
تپه ی علاءالدین در قسمت مرکزی شهر قونیه قرار دارد که در بالای آن پارک زیبایی بنا شده است و چشم انداز خوبی دارد. خیابانی که در روبروی تپه واقع شده به مقبره ی مولانا ختم می شود. در دو طرف همین خیابان مراکز متعدد برای خرید وجود دارد. پیاده روها وسیع و تمیز هستند. در کوچه ی پشت مقبره مولانا می توان انواع سوغاتی های تزئینی از قبیل قاب عکس، مجسمه های کوچک، کریستال های چرخان با تصاویری از مولانا، مقبره یادراویش چرخان را تهیه کرد. قیمت آن ها از 6 تا 20 لیر متغیر است. قیمت ها تقریباً ثابت است و با چانه زدن، زیاد تغییر نمی کند.

 

مردم عادی به زبان ترکی صحبت می کنند و انگلیسی نمی دانند ولی در مراکز توریستی، هتل ها و باجه های پلیس می توان با زبان انگلیسی ارتباط برقرار کرد. قونیه شهری است که مردمان آن به دیدن گردشگر خارجی عادت دارند و با گردشگران خیلی خوب همکاری می کنند. اگر از عابری نشانی بپرسید، حتی اگر زبان انگلیسی نداند، با اشاره شما را به بهترین نحو راهنمایی می کند. پوشش زنان آزاد است. خانم ها با حجاب کامل یا روسری های رنگی و لباس گشاد و بلند را بسیار زیاد می توان دید.

 

 
وسایل حمل و نقل عمومی در محدوده مرکزی شهر به راحتی مسافرین را جابجا می کنند. تاکسی، مینی بوس، اتوبوس و تراموا در اکثر محدوده های مرکزی شهر وجود دارد. کرایه ی هر نفر برای تراموا یک و نیم لیر است و تاکسی به نسبت گران تر است و با تاکسی متر محاسبه می شود. به عنوان مثال در محدوده های نزدیک و مرکزی شهر حدود 7 لیر و کرایه ی مناطق دورتر حدود 20 – 15 لیر می شود. تراموا تا ساعت 12 شب کار می کند و حتی در ساعات دیروقت شب نیز شما در شهر احساس ناامنی نمی کنید. در ساعات شلوغ عصر و غروب ، تراموای شهری مملو از جمعیت می شود و جای نشستن نیست. مردان و جوانان جای خود را به زنان و افراد مسن می دهند تا بنشینند.

 

 
در انتهای خیابانی که به مقبره ی مولانا می رسد، مغازه هایی با انواع خوراکی جات و شیرینی های مخصوص شبیه آب نبات سفید رنگ یا انواع پارچه های منقوش جهت سجاده و جانماز و همچنین انواع قاب عکس جلب توجه می کند. قونیه شهری دانشگاهی است و دانشجویان زیادی از داخل و خارج کشور در آن به تحصیل مشغولند. تکدی گری در سطح شهر دیده نمی شود. زمانی که اذان ظهر گفته می شود سیل مردم معمولی و ترک زبان را می بینید که به مسجد رفته و نماز می گزارند. غذاهای ترکی شباهت زیادی با غذاهای ایرانی دارد. برنج، به این صورت که ما درست می کنیم دیده نمی شود. ترک ها از بلغور جو همراه پیاز داغ غذایی شبیه کته استانبولی ما می پزند. انواع خوراک ها و خورش ها با گوشت، سبزیجات، سیب زمینی، هویج و بادمجان را می توان در سفره ی آنها دید. انواع سالاد، سالاد الویه، غذایی با نخود سبز، گوشت کوبیده و نیز انواع کوفته که بعضاً تند هستند و انواع سوپ های خوشمزه را درست می کنند. کباب ترکی که برای همه آشناست و نیز انواع دسر و شیرینی جات شبیه باقلوا، شیر برنج و شله زرد و پودینگ ها را می توان دید و نوش جان کرد.

 

 
سایر نقاط دیدنی شهر قونیه
مسجد علاء الدین کیقباد: که به این مسجد، مسجد چهار پادشاه نیز می گویند. این مسجد در نزدیکی تپه ی علاءالدین قرار دارد و منبر چوبی و منبت کاری شده اش بسیار زیباست و از آثار هنری دوره ی سلجوقیان محسوب می شود. این مسجد در واقع محل وعظ و خطابه ی پدر مولانا و بعد از آن، خود مولانا بوده است.

 

 
تربت شمس: در واقع مسجد کوچکی است که به یادبود شمس تبریزی و پس از ناپدید شدن نهایی وی ساخته شده است. روایتی است که در زیر مسجد چاهی قرار دارد که گمان می رفته شمس را به قتل رسانده و در آن چاه انداخته باشند. فضای داخلی تربت شمس نسبتاً کوچک است و دیوار و سقف گنبدی آن با آیات قرآن و نقوش زیبا تزیین شده است. بعضی اشعار فارسی نیز در گوشه و کنار آن دیده می شود.

 
مرام (Meram) : در واقع منطقه ی ییلاقی در حاشیه ی شهر قونیه است که محل زندگی تابستانی مولانا و مریدانش بوده و اشعار مثنوی در آنجا سروده شده است. مجالس وجد و سماع نیز در همین محل اجرا می شده است. خانه ای متوسط که نسبتاً ساده تزیین شده و در کنار آن مسجد کوچکی بنا شده است. ایوان خانه مشرف به رودخانه و مناطق سرسبز و خوش منظره می باشد. این خانه ی ییلاقی به همراه باغچه سرا ( مقبره ی کنونی ) از طرف سلطان علاء الدین جهت سکونت به پدر مولانا هدیه شده است. برای رفتن به منطقه ی مرام باید از تاکسی استفاده کرد. در این منطقه مقبره ی طاووس بابا و چند تن دیگر از مریدان مولانا نیز وجود دارد.
مقبره ی طاووس بابا: طاووس بابا حکیم هندی بوده است که به اثرات دارویی نمک و بعضی گیاهان اعتقاد داشته و برای دیدن مولانا از هند به قونیه آمده است. طاووس بابا در قونیه ساکن شده و به جمع سالکان طریقت می پیوندد و در همان جا دار فانی را وداع می گوید. در کنار پنجره ی مقبره مقادیری نمک گذاشته شده است و گردشگران از آن می چشند.

 
مقبره ی آتش باز ولی: مدفن آشپز و خدمتکار وفادار مولانا است و در نزدیکی مرام قرار دارد. در مورد آتش باز نیز داستان هایی بر سر زبان هاست که صحت آن می تواند مورد تردید باشد. هرچه که هست نام آتش باز کنایه به همین داستان هاست. اگر به قونیه سفر نمودید از بازدید مراسم رقص سماع و تور سیاحتی کاپادوکیه غافل نشوید.

محکومیت حمله به سفارت جمهوری اسلامی ایران درآلمان /برلین

به این وسیله حمله به سفارت جمهوری اسلامی ایران  دز شهر برلین توسط افراد قانون شکن و ضد انقلاب  را شدیدا محکوم کرده و از مسولان حفظ امنیت در کشور آلمان و شهر برلین و پلیس انترپول می خواهم شدیدا با افرادی که به چنین رفتارهای ناهنجار اقدام می کنند برخورد قاطع و محکم داشته باشند. حمله به سفارت جمهوری اسلامی در برلین عملی غیر قانونی و زشت می باشد. همانطور که مسولان آلمان اعلام کرده اند امید است چنین حرکات ناهنجاری دیگر شاهد تکرار آن  در کشور فیلسوفان نباشیم. زیراکشور آلمان به قانونمندی شهرت دارد و این رفتارها اولین ضربه اش به هیثیت خود دولت آلمان است:الاحقر دکتراسماعیل گندمکار

جواب به سوالات شرعی اعتقادی و ارائه مشاوره در امور خانواده و ازدواج:توسط آیت الله اسماعیل گندمکار

به این وسیله به اطلاع برادران و خواهران مسلمان و علی الخصوص شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام میر ساند آیت الله دکتر اسماعیل گندمکار به سو الات  و شبهات مطرح شده جواب می دهند از همه برادران و خواهران علاقه مند خواهشمند است سوالات اعتقادی و شرعی خود را اعلام فرمایند . متن سوال شما و جواب استاد در همین وبلاگ قابل مشاهده می باشد . افرادی که نخواهند سوال آنها نمایش داده شود لطفا اعلام کنند.

لیست آثار و تالیفات پروفسور کرین بروک ریاست محترم ایرانشناسی دانشگاه گوتینگن آلمان

Curriculum Vitae

 

  Philip G. Kreyenbroek (1948)

 

 

Academic Development

1966-70

B.   B.A.  Arabic, Persian, Turkish, Univ. of Amsterdam

1970-32

M.  M.A.  Persian, Ancient Iranian Studies, history of Religions, Univ. of Utrecht

1972-3

S    Studied  Zoroastrianism, Old and Middle Iranian and Gujarati, School of Oriental and African Studies (SOAS), London. British Council Scholarship.

1973-85

W   Lecturer in Iranian Studies, Univ. of Utrecht

Un

1982

Doctorate, Univ of Leiden

1985-88

 Senior Lecturer in Iranian Studies, Univ.of Utrecht

1988-94

      Lecturer in Modern Iranian Languages, SOAS,   London

1991-96

      Honorary Secretary, the Royal Asiatic Society

1994-96  

       Reader in Iranian Languages and Religions, University of London (SOAS)

1996-

      Professor of Iranistian Studies, Univ.  of Göttingen

1998-

       Consulting Editor (Kurdish Studies), Encyclopaedia Iranica, New York

2000-

       Member, Board of Directors, European Council, The Association for the Study of Persianate Societies

2004

       Best Research of the Year Prize (with F.M. Kotwal). Iranian Ministry for Culture and  Islamic Guidance, Tehran

2006

  Ss Editor, Göttinger Orientforschungen: Iranica, Harrassowitz

 

                 

      Books:

 

- (1985), Sraoša in the Zoroastrian Tradition, Brill, Leiden. Repr. Athravan Educational Trust, Bombay 1999.

- with S. Sperl (eds.) (1992), The Kurds: a Contemporary Overview, Routledge, London

- with F. M. Kotwal (1992), The Hêrbedestân and Nêrangestân, vol. I, the Hêrbedestân, Studia Iranica, Cahier 10, Paris

- with S. Sperl (eds.) (1994), Kürtler, Cep Kıtapları, Istanbul [= Turkish trsl. of Kreyenbroek and Sperl 1992]

- (1995), Yezidism: its Background, Observances and Textual Tradition, Edwin Mellen, Lewiston N.Y.

 - with F. M. Kotwal (1995), The Hêrbedestân and Nêrangestân, vol. II: Nêrangestân, Fragard 1, Cahier 16 of Studia Iranica, Paris

 - with C. Allison (eds.) (1996), Kurdish Culture and Identity, ZED, London and New Jersey

- with C. Allison (eds.) (1999), Cultura e Identità Curda, Asterios, Trieste [= Italian trsl. of Kreyenbroek and Allison 1996]

- (2001), Living Zoroastrianism: Urban Parsis Speak about their Religious Lives. In collaboration with S.N. Munshi. Curzon, Richmond.

- with F.M. Kotwal (2003), The Hêrbedestân and Nêrangestân, vol. III, Nêrangestân, Fragard 2, Cahier 30 of Studia Iranica, Paris.

- with Kh. J. Rashow (2005), God and Sheikh Adi are Perfect: Sacred Hymns and Religious Narratives of the Yezidis. Harrassowitz, Wiesbaden [= Iranica 9],

 

 

      Articles:

- (1979), 'Zoroastrianism versus Islam in Iran', in: Het Islamitisch Midden Oosten, Utrecht [MOI Publicatie 3]

- (1984), 'Pahlavi Literatuur' and 'Pashto Literatuur', in: A. G. H. Bachrach et al (eds.), Encyclopedie van de Wereldliteratuur, Elsevier, Haarlem and Antwerp, pp. 119-22, 160

- (1987), 'The Zoroastrian Priesthood after the Fall of the Sasanian Empire' in: Ph. Gignoux (ed.), Transition Periods in Iranian History, (Actes du Symposium de Fribourg-en-Brisgau), Louvain, pp. 151-166

- (1987), 'The Dâdestân î Dênîg on Priests' Indo-Iranian Journal 30, pp. 185-208.

- (1988), 'Shi‘ite Puritanism: some Aspects of the Islamic Revolution in Iran' in: W. E. A. van Beek et al (eds.), The Quest for Purity, Mouton de Gruyter, Amsterdam, pp.181-99

- (1988), Translation into English of W. Geleynssen de Jongh, De Remonstrantie, pp 104-125, in: N K Firby, European Travellers and their Perceptions of Zoroastrians in the 17th and 18th Centuries, Dietrich Reimer Verlag, Berlin, pp. 183-193.

- (1988), 'Zahed' (a translation into Dutch of a Persian short story by Nasim Khaksar) in: G. J. van Gelder and E. de Moor (eds.), De Pen en het Zwaard: Literatuur en Politiek in het Midden Oosten , Dick Coutinho, Muiderberg, pp. 199-202.

- (1989)' Voorstellingen over Licht en Donker in het oude Iran' [Light and darkness in ancient Iran] in: R. E. V. Stuip and C. Vellekoop (eds.), Licht en Donker in de Middeleeuwen, HES Uitgevers, Utrecht. pp. 21-27.

- (1990), 'Catechisms (Zoroastrian)' in: E. Yarshater (ed.), Encyclopaedia Iranica. V.1., Mazda Publishers, Costa Mesa, Calif., p. 77.

- (1991), 'Kurdish Identity and the Language Question' in: T. Atabeki and M. Dorleijn (eds.), Kurdistan in Search of Ethnic Identity: Papers presented to the First Conference on Ethnicity and Ethnic Identity, Utrecht University, Utrecht, [Houtsma Foundation Publication No. 1], pp. 52-69.

- (1991), 'On the Shaping of Zoroastrian Theology: Ashi, Verethraghna and the Amesha Spentas' in: P. Bernard and F. Grenet (eds.), Histoire et Cultes de l'Asie Centrale, Editions du Centre National de la Recherche Scientifique, Paris, pp. 137-145.

- (1992) 'On the Kurdish Language' in: Kreyenbroek and Sperl 1992, pp. 68-83

- (1992), 'The Yezidis' in : R. L. Tapper (ed.), 'Some Minorities in the Middle East', Foreign and Commonwealth Office publication, London. [A fuller version of the paper was published in R. Tapper (ed.), Some Minorities in the Middle East, SOAS publication, 1992, pp. 67-68.]

- (1992) Arts. 'Ahuras', 'Airyanam Vaêjah', 'Amesha Spentas', 'Anâhita', 'Angra Mainyu', 'Âteshgâh', 'Bundahishn', 'Chinvat Bridge', 'Daêvas', 'Dakhma', 'Fire (Zoroastrian)', 'Frashokereti', 'Fravashi', 'Gâhâmbârs', 'Haoma', 'Indo-Europeans', 'Khvarenah', 'Mani', 'Mithraism', 'Naojote', 'Pahlavi', 'Parsi Religious Reforms', 'Saoshyant', 'Shah', 'Tripartite Ideology', 'Yazata', 'Yasna', 'Zarathustra', 'Zurvan' in: R. Goring (ed.), Chambers Dictionary of Beliefs and Religions, Chambers, Edinburgh and New York

- (1992), 'The Kurdish language: symbol and reality' in: M. T. O'Shea (ed.), Kurdistan: Political and Economic Potential, Occasional paper 2, Geopolitics and International Boundaries Research Centre, SOAS, London, pp. 27-35.

- (1992), Introduction to R. C. Zaehner†, 'Zoroastrian Survivals in Iranian Folklore, part 2' in: Iran XXX, pp.65-67.

- (1992), 'Mithra and Ahreman, Binyamin and Malak Tâw‚s: traces of an ancient myth in the cosmogonies of two modern sects' in: Ph. Gignoux (ed.), Recurrent Patterns in Iranian Religions; from Mazdaism to Sufism, Paris, pp.57-79 [= Studia Iranica, Cahier 11]

- (1993), 'Cosmogony and Cosmology in Zoroastrianism/Mazdaism' in: E. Yarshater (ed.), Encyclopaedia Iranica vol. VI.3, Costa Mesa, pp. 303-07

- (1993), 'On Spenta Mainyu's Role in the Zoroastrian Cosmogony' in: C. Altman Bromberg (ed.), Bulletin of the Asia Institute 7: Iranian Studies in Honor of A.D.H. Bivar, pp. 97-103 [appeared Oct. 1994]

- (1994) 'Avestan', in: R.E. Asher (ed.), Encyclopaedia of Language and Linguistics, Pergamon Press, Oxford, p. 260

- (1994), 'Kurdish', in: R.E. Asher (ed.), Encyclopaedia of Language and Linguistics, Oxford, pp. 1880-81.

- (1994), 'Pashto', in: R.E. Asher (ed.), Encyclopaedia of Language and Linguistics, Oxford, pp. 2959-60.

- (1994), 'On the Concept of Spiritual Authority in Zoroastrianism', Jerusalem Studies in Arabic and Islam 17, pp. 1-15.

- (1994), 'Mithra and Ahreman in Iranian Cosmogonies' in: J.R. Hinnells (ed.), Studies in Mithraism, 'L'Erma' di Bretschneider, Rome, pp. 173-82.

- (1995), 'The Introduction to the Dâdestân î Dênîg', in: R. Gyselen (ed.), Au carrefour des grandes religions. Hommages à Philippe Gignoux, pp. 171-6 Paris [= Res Orientales VII]

- (1995),'Ahl-i Haqq', in: J.R. Hinnells (ed.), A New Dictionary of Religions, Penguin Books, Oxford and Cambridge (Mass.), pp. 13-4

- (1995), 'Yezidism', in: J.R. Hinnells (ed.), A New Dictionary of Religions, Penguin Books, Oxford and Cambridge (Mass.), pp. 565-6

- (1996), ‘Religion and religions in Kurdistan’, in: Kreyenbroek and Allison 1996, pp. 84-110

- (1996), ‘The Zoroastrian Tradition from an Oralist’s Point of View’, in: H.J.M. Desai and H.N. Modi (eds.), K.R. Cama Oriental Institute, Second International Congress Proceedings, Bombay, pp. 221-37.

- (1996), ‘The Lawîj of Môr Basîliôs Shim‘ûn: a Kurdish Christian Text in Syriac script’, Journal of Kurdish Studies 1(1995), pp. 29-53. Appeared Sept. 1996.

- (1997), ‘Morals and Society in Zoroastrian Philosophy’ in: I. Mahalingam and B. Carr (eds.), Companion Encyclopedia of Asian Philosophy, Routledge, London, pp. 46-63.

- (1998), ‘On the Study of Some Heterodox Sects in Kurdistan’ in: M. van Bruinessen with J. Blau (eds.), ‘Islam des Kurdes’, Les Annales de l’Autre Islam 5, Paris, pp.163-84.

- (1999), 'Exegesis (Zoroastrian)', in: E. Yarshater (ed.), Encyclopaedia Iranica vol. IX..2, New York, pp.113-6

- (1999), 'Festivals: iv. Yazidis and Ahl-e Haqq', in: E. Yarshater (ed.), Encyclopaedia Iranica vol. IX.5, New York, pp. 553-4

- (2000), 'Folk Poetry in Iranian Languages', in: E. Yarshater (ed.), Encyclopaedia Iranica vol. X.1, New York, pp. 66-71

- (2000) 'The Role of the Shahname in the Culture of the Indian Parsi Community', for the Proceedings of the Second International Conference on “Ferdowsi in the Realms of Culture and History” (Tehran, 22-28 August 2000). http://www.ilexfoundation.org/confer/ferdowsi2.html

- (2001), 'Avestan', in: J.F.A. Sawyer and J.M.Y. Simpson (eds.), Concise Encyclopaedia of language and Religion, Oxford

- (2001), 'Kurdish', in: J.F.A. Sawyer and J.M.Y. Simpson (eds.), Concise Encyclopaedia of Language and Religion. Oxford

 - (2001), 'Yazîdî', in: P.J. Pearson et al. (eds.), Encyclopaedia of Islam, New Edition, vol. 11, fasc. 183-4, pp. 313-6

- (2002), 'Millennialism and eschatology in the Zoroastrian Tradition', in: A. Amanat and M.T. Bernhardsson (eds.), Imagining the End: Visions of Apocalypse from the Ancient Middle East to Modern America. London, I.B. Tauris, pp. 33-55

- (2002) ‘Modern Sects with Ancient Roots: the Yezidis and Ahl-e Haqq of Kurdistan’, in: Pheroza Godrej and Feroza Punthakey Mistree (eds.), A Zoroastrian Tapestry: Art, Religion & Culture. Ahmedabad, Mapin, pp. 260-77.

- (2003) ‘Ritual and Rituals in the Nêrangestân’, in: M. Stausberg (ed.), Zoroastrian Rituals in Context: Studies in the History of Religions. Leiden, Brill, pp. 317-32.

- (2004), ‘Die Tradition der yeziden in westlicher und in yezidischer Sicht’, in: E. Franz (ed.), Yeziden:Eine alte Religionsgemeinschaft zwischen Tradition und Moderne [= Mitteilungen des Deutschen Orient-Instituts Hamburg, Band 71/2004], Hamburg, pp.23-33.

- (2004/1383), ‘Se Nehle-ye Yazidi, Ahl-e Haqq va ‘Alavi-ye Kordestân’ Ma‘âref 3, pp. 54-75 [= Persian trsl. of Kreyenbroek 1998]

- (2004) - (with Antje Wendtland) 'Religionen, nicht-islamische', in Steinbach und Von Gumppenberg (eds.), Zentralasien: Geschichte, Politik, Wirtschaft. Munich. pp. 233-37.

- (2005) ‘Religious Minorities in the Middle East and Transformation of Rituals in the Context of Migration’, in Langer, Motika and Ursinus (eds.), Migration und Ritual Transfer: religiöse Praxis der Aleviten, Jesiden und Nusairier zwischen Vorderem Orient und Westeuropa, Frankfurt a.M., Peter Lang, pp. 35-50.

- (2006) (with Luqman Turgut) ‘Kurdish Folkore’ for W.M. Clemen (ed.), The Greenwood Encyclopedia of World Folklore and Folklife (4 Vols), Westport, Greenwood, Vol 2, pp. 383-392.

- (2006)  ‘Theological Questions in an Oral Tradition: the Case of Zoroastrianism’, in R.G. Kratz and H. Spieckermann (ed.), Götterbilder, Gottesbilder, Weltbilder Band I: Ägypten, Mesopotamien, Persian, Kleinasien, Syrien, Palästina. Tübingen. pp.199-222.

- (2006) 'Yezidism and its Sacred Literature: Eastern and Western Perceptions', in D. Weber (ed.), Languages of Iran: Past and Present. Iranian Studies in Memoriam  David Neil  McKenzie. Wiesbaden. pp. 69-80.

- (2006) 'Religions in Iran (1.1) an Overview', Encyclopaedia Iranica XIII.4, pp. 432-9.

 

      Other Publications

- (1994), 'Kurdistan Xezêneyekî Dozrawey Ferhengî' [Kurdistan, a Cultural

      Treasure Trove], Gzîng 4, pp. 4-7

- (1995), 'Sur‚dî Yezîdiyekan' [The Hymns of the Yezidis], Sirwe 109-110, pp. 33-4

- (2000), 'Yezidismus, Zoroastrismus und die Tradition der Ahl-e Haqq' [Yezidism, Zoroastrianism and the Tradition of the Ahl-e Haqq], Roj 9, pp. 5-20

- (2000), 'Impact of Khojeste Mistree and ZS', Fezana Journal Winter 2000, pp.61-3

- (2003) 'Sraosha in the Zoroastrian Daily Rituals and Prayers', Fezana Journal, Summer 2003

- (2004) Das Wesen von Tausi Melek undsein theologischer Ursprung, http://www.yeziden.de/wesen_von_tausi_mele.0.html

- (2005) ‘The Zoroastrian World View and its Echoes in Christianity and Islam’, Lecture, the Rothko Chapel, Houston, Texas, 26 July 2005, http://www.rothkochapel.org/explore.htm- DaasWesen

 

      Reviews:

I.M. Oranskij, Les Langues Iraniennes, trsl. J. Blau, Bibliotheca Orientalis XXXV 5/6, 1978, pp. 411-2

K. Gallas, Iran, Persica VIII, 1979, pp. 193-6

L. Fekete, Einführung in die persische Paläographie, Bibliotheca Orientalis XXXVII 1/2, 1980, pp. 84-5

M. Mayrhofer, Iranisches Namenbuch I.1: die avestischen Namen; id. Supplement zur Sammlung der altpersischen Inschriften; R. Schmitt, die Iranier-Namen bei Aischylos, Persica IX, 1980, pp. 189-91

M. Back, die sassanidischen Staatsinschriften, Bibliotheca Orientalis XXXVIII 1/2, 1981pp. 81-3

G.L. Windfuhr, Persian Grammar: History and State of its Study, Bibliotheca Orientalis XXXVIII 5/6, 1981, pp. 787-8

D. Monchi-Zadeh, die Geschichte Zarers, Bibliotheca Orientalis XXXIX 5/6, 1982, pp. 778-81

J. S. Guest, The Yezidis: a study in survival, Bibliotheca Orientalis XLVI 1/2, 1989, pp. 212-3.

 M. Alram, Nomina Propria Iranica in Nummis [= M. Mayrhofer & R. Schmitt (eds.), Iranisches Personennamenbuch], Bibliotheca Orientalis XLVI, 5/6, 1989, pp. 679-80.

E. Yarshater, Persian Literature, JRAS 1989, pp. 340-1.

B. Utas, Frahang i Pahlavîk, JRAS 1990, pp. 170-171.

G. Budruss, Aus dem Leben eines Jungen Balutschen: von ihm selbst erzählt, JRAS 1990, p. 174.

J. Duchesne-Guillemin et al. (eds), A Green Leaf: Papers in Honour of Professor Jes P. Asmussen, BSOAS LIII, 1990, pp. 351-352

J.K. Choksy, Purity and pollution in Zoroastrianism: triumph over evil, BSOAS LIII, 1990, pp. 352-4

 A. V. Williams, The Pahlavi Rivâyat accompanying the Dâdestân î Dênîg, BSOAS LVI.3, 1991, pp. 591-3.

 H. Humbach, Erbedestân: an Avesta-Pahlavi Text, JRAS 1991, pp. 402-4.

 J. Blau, Les Kurdes et le Kurdistan: Bibliographie critique 1977-1986, JRAS 1991, pp. 401-2.

 M. R. Hamzeh'ee, The Yaresan: a Sociological, Historical and Religio-historical Study of a Kurdish Community, BSOAS LV.3, 1992, pp. 565-6

 M. Boyce and F. Grenet, A History of Zoroastrianism III, BSOAS LVII.2, 1994, pp. 388-91

Ph. Gignoux and A. Tafazzoli, Anthologie de Zâdspram: Édition Critique du Texte Pehlevi, JRAS 1995, pp. 290-92

D. McDowall, A Modern History of the Kurds, JRAS 1997, p. 139

C. Cereti, Zand i Wahman Yasn: a Zoroastrian Apocalypse, BSOAS 61.1 (1998), pp. 150-52

F.F. Omar, Kurdisch-Deutsches Wörterbuch, BSOAS ???

J.K. Choksy, Conflict and Cooperation: Zoroastrian Subalterns and Muslim Elites in Medieval Iran, Indo-Iranian Journal 42 (1999), pp. 387-92.

- Abstracta Iranica 15-16 (1992-1993), ZDMG 150 (2000), pp. 696-97.

- M. Stausberg, Faszination Zarathushtra, ZDMG 153 (2003), pp. 226-8

- G. Gnoli, Zoroaster in History: Biennial Yarshater Lecture Series No. 2, Iranian Studies 36 (2003), pp.121-24.

 

      In the Press:

- 'Yezidism and its Sacred Literature: Eastern and Western Perceptions', in Memorial Volume D.N. McKenzie ed. Dieter Weber.

- 'Orality and Religion in Kurdistan: the Yezidi and Ahl-e Haqq Traditions', for: P.G. Kreyenbroek and U. Marzolph (eds), History of Persian Literature.

- 'Hêrbed'; 'Qewl'; Mirdrakvandi'; Jayhunâbâdi, Ne‘mat-Allâh'; for Encyclopaedia Iranica.

- ‘The Nêrangestân on the Bagân Yasn', for Conference Proceedings of the Bonyâd-e Irânshenâsi, Tehran.

-- 'Kurdish Written Literature', for Encyclopaedia Iranica.

- - 'Sasanian Zoroastrianism', for Tarikh-e Jame-'e Iran.

- - (with Shehnaz N. Munshi), 'Dastur Kotwal's Mother: An Interview', in: J.K.Choksy (ed), Festschift F.M. Kotwal

-- 'Kurds', in: J. Meri (ed.), Medieval Islamic Civilization: An Encyclopedia.

-- 'Kurdish', in: J. Meri (ed.), Medieval Islamic Civilization: An Encyclopedia.

-- 'Yezidis' in H.D. Betz et al. (eds.), Religion in Geschichte und Gegenwart, Mohr, Tübingen.

 - (with F.M. Kotwal), 'Nêrangdin', for Encyclopaedia Iranica.

- (with U. Marzolph) (eds.) History of Persian Literature: Companion Volume II: Persian Popular Literature; Literatures in Modern Iranian Languages other than Persian.

- ‘Zarathustra and the Zoroastrian Tradition’, for Proceedings of the Second International Congress on Iranian Studies, Tehran, 20-23 December 2004.

- ‘Zoroastrianism under the Achaemenians: a non-essentialist approach’, for J. Curtis and F. Hakimzadeh (eds.) ...

- (with Christine Allison), ‘Oral Literature’, for Encylopaedia Iranica.

- (with Parwin Mahmoudweyssi), ‘Kânâ-ye Qobâdi’, for Encylopaedia Iranica.

-  ‘Kâkâ'i’, for Encylopaedia Iranica.

- ‘Kurdistan: Religion’, for Encylopaedia Iranica.

- Memê Alan, for Encylopaedia Iranica

 

      Work in Progress:

-                       (with Kh. Jindy Rashow, Zekiye Kartal and Khanna Usoyan), Yezidism in Germany: Two Generations Speak of their Religion.

 

 

ایمیل پروفسور کراین بروک به دکتراسماعیل گندمکار

Dear Dr Gandomkar,

Thank you very much indeed for your message. I was most interested to hear of your academic interests, several of which coincide with my own, and would welcome the opportunity to be in contact with you. Since you say that you are regularly in Germany, it would be wonderful if we could meet here. Alternatively I’ll certainly contact you when I come to Iran. Meanwhile, do let us be in touch by e-mail. I am just starting on a long article (for Encyclopaedia Iranica) on religion in  the Kurdish lands, and may well have many questions to ask you in the near future.

 You say that you hold an appointment in a Kurdish University in Iraq. Is that at the Salah al-Din University in Sulêmani, or elsewhere?

Meanwhile, thank you again for writing. I very much hope to hear from you in the future.

with warm good wishes,

Philip Kreyenbroek

ایمیل پروفسور جی کراین بروک به دکتر اسماعیل گندمکار

Dear Dr Gandomkar,

Thanks very much for your email. I m sorry I didn’t reply immediately, I have been unwell and things have been very busy.
I am attaching a list of  my publications.
I read both main dialects of Kurdish. My spoken Kurmanci is much better than Sorani, but reading the latter is no problem.

Most of the works I have access to about the Ahl-e Haqq I’ve bought in Iran, though a few are available in the West also. We have a number of Gurani works here, including Safizadeh’s Ketab-e Saranjam. I understand that a new work  with Gurani kalaams will be published in Suleimaniye in the foreseeable future.

I myself do not do very much about music, as I have a hearing problem, but it is clear of course that it is a very important element of, for example, the Ahl-e Haqq tradition.

I am afraid I’ve never worked specifically on Soltan Eshaq or Sayyed Heydar.

At the moment the financial situation of our University is so bad that regretfully we cannot invite any guest lecturers.

I should be honoured to give papers at Iranian Universities or Islamic centres, though my sort of subject (History of Iranian Religions, Zoroastrianism, Yezidism, Ahl-e Haqq, and Kurdish oral culture) may not be of particular interest, especially to Islamic centres.

Again please excuse this late answer,

With warm regards,