به رنگ آینه

نوشته ها وگزیده ها

به رنگ آینه

نوشته ها وگزیده ها

لحظه های به یادماندنی...

همراه با بیست ودومین نواده مولانا   

 

خانم اسین چلبی

به بهانه ضبط تاریخ شفاهی در حضر استاد حسن امداد

به بهانه ضبط تاریخ شفاهی در حضر استاد حسن امداد 

 

emdad   

          گاهی اوقات انسان از تا ثر انسان های بزرگ  متاثر میگردد واز اینکه   ناخواسته خاطراتشان را با گفتن الفاظی که یادآور گذشته هاشان می باشد وخاطرات خوش و دل بستگیهایی که  به افرادی نظیر خودشان داشته اند ،اشکشان را جاری میکنند، متاثر می شود این کلمات را گفتم که مقدمه ای باشد از شخصی که در باره وی خواهم نوشت.

پنج شنبه ،نهم مهرماه 1389 در حافظه ام یک روز فراموش نشدنی ثبت شد روزی بود که تنهایی، استادی را دیدم  که در بین کتابهایش دیگر احساس تنهایی نداشت واین احساس من بود که پنداشتم او تنهاست ودر مصاحبه با او از گذشته  هاعبور کردیم ووقایع تلخ وشیرین را روشن می نمود. جملاتی  که می گفت انسان را به تامل وا می داشت  دیگر دنیا آنقدر برایش بی ارزش شده بود وروحیه خدایی وطبع لطیفی پیدا کرده بود  که حقیقت را میشد در او جست .

اشعاری را سروده بود ومی سرود  ومیگفت وصیت کردم برسنگ قبرم بنویسید،  اشعاری را از سنایی می سرود که درست در خاطرم نیست اما اولین ابیات یادم مانده که می سرود: بمیر ای حکیم از چنین زندگانی... از این زندگانی چو مردی بمانی ....از این زندگانی بترس که اکنون در آنی ....بدان عالم پاک مرگت رساند ...که مرگ است  دروازه آن جهانی ، در حالی که اشک  گونه هایش خشک نشده بود سوالی پرسیدیم درجوابمان گفت بزرگترین خوشبختی این است که انسان آزارش به کسی نرسیده باشد وخدمت کند وباز اشکش جاری گشت ودیگر انگار آرزویی جز رسیدن نداشت . از جنگ جهانی هم  از ایران وخطه فارس  ، خاطراتی داشت وهنوز کوچه های محل تاخت و تاز انگلیسی هارا بیاد بود که تیفوس امده بود وجنازه های که برزمین بود ومردم از بدبختی لباس سربازان را از تنشان برای پوشیدن در می آوردند تیفوس جان آنها را می گرفت .از محل زندگیش گفت از دوستانش کرامت االه افسر مرحوم محمد حسن اقلیدس دکتر حمیدی  دکتر محمد حسن گنجی ومرحوم محمد اسماعیل رضوانی که خاطرات فراموش نشدنی با آنها داشته که بغض گلویش را گرفت  و ما مجبور شدیم جهت تسکین وی از فرزندانش بپرسیم  از نوه اش گفت که استادزبان روسی وفارسی دانشگاه سانفرانسیسکو است وباز احساس خوشی به او دست داد و راضی بود از فرزندان ونوه هایش و شکر گزاری می نمود .

جملات ارزشمندش را  فراموش نخواهم کرد ،ایشان از سعدی اشعار زیادی را در حافظه اش داشت و می گفت انسان باید روحیه سعدی داشته باشد .

از ایرانی های گذشته گفت از سنت حسنه وقف و این که در ذات ایرانی وقف و خیر خواهی و بخشش است واز پدرانمان، که برای باسواد کردن فرزندانشان حتی خانه های مسکونی شان را وقف میکردند جهت مدرسه وفرا گیری علم ودانش و از اخلاق جدید ما ایرانی ها گفت که همیشه روی نقاط ضعف بحث می کنیم چرا نقاط قوت را نمی بینیم ...

         این استاد گرانقدر وشاعرو دانشمندتواناو بی همتا، استاد حسن امداد  است که آثار وتالیفاتش در باره تاریخ وپیشینه ایران وخطه فارس بی همتاست .وامیدوارم اجل مهلت دهد ومشغله های اداری حواس ما راهم  از پرداختن به اصل مهم جمع آوری تاریخ شفاهی در استان فارس غافل نگرداند تا شرح خاطرات وتجربیات دیگر اندیشمندان این سرزمین راضبط و به حافظه تاریخ بسپاریم . 

احسانی مقدم

10مهر 1389