به رنگ آینه

نوشته ها وگزیده ها

به رنگ آینه

نوشته ها وگزیده ها

یادی از یک هنرمندهمشهری پرآوازه

sima 

سیما بینا در شهرستان بیرجند از استان خراسان جنوبی به دنیا آمد و از همان کودکی و از سن ۹ سالگی خوانندگی را در رادیو ایران آغاز کرد. او ردیف موسیقی ایرانی و تکنیک‌های آوازی را نزد اساتید بزرگی چون موسی‌خان معروفی و نصرالله زرین‌پنجه فرا گرفت. بعد از فارغ‌التخصیل شدن از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۹ تحصیل دانش موسیقی ایرانی و ردیف را نزد معلم یگانهٔ آواز، استاد عبدالله دوامی ادامه داد. او بعد از سال۱۳۵۷ در کنار تدریس موسیقی کلاسیک ایرانی و آواز به تحقیق و جمع‌آوری ترانه‌های محلی ایرانی و بازنویسی آهنگ‌های مردمی و روستائی، به‌خصوص موسیقی‌های محلی زادگاهش، خراسان پرداخته است. او با سفر به دورافتاده‌ترین نواحی در سرتاسر این ناحیه توانسته است مجموعه‌ای از ترانه‌ها و آهنگ‌های کمیاب و تقریباً فراموش‌شده را جمع‌آوری کند. او نخستین زنی است که پس از انقلاب کلاس تعلیم آواز دایر کرد. او همچنین نخستین زنی بود که در تالار وحدت کنسرت برگزار کرد.از سال ۱۹۹۳ میلادی تا به امروز به جشن واره های جهانی دعوت شده و موسیقی مردمی ایران رابه گوش جهانیان رسانده‌است. سیما بینا اکنون، بعد از عمری تلاش در راه حفظ موسیقی محلی ایران، تجسم سی سال تلاش بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر برای جهانی شدن موسیقی‌اش را در پیش‌روی خویش نظاره‌گر است.  

آواها ونواهای این بانوی موسیقی سنتی ایران را همه ایرانیان به خصوص خراسانی ها دوست دارند ودرخلوتشان زمزمه میکنند وآرام میگیرند تا شاد ترزندگی کنند.  

  • ای بت چین ای صنم
  • بنشین به کنارم
  • بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
  • شاه منم، زیبا منم
  • این یار منه که می‌رود سربالا
  • چون شب خواندی
  • از خم زلفت دل شیدا شکست  
  • زلفای یارم بی نظیره را می توانید از قسمت صدا، آپلود شده به آدرس لینک بالا گوش دهید. پیشاپیش سال نوی شما هم مبارک
  • داستان هیزم شکن وسخن روز

    هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده.
    شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.
    متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ می کند...
    آنقدر از شک خود مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد و لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود!
    اما همینکه وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد !
    زنش انرا جابجا کرده بود....
    مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت!
    و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار می کند...!
     
    سخن روز
    اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی فردا به آن چشم نگاهش مکن شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی.              امام علی (ع)

    مرد کور -تصویر

    روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود..او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:

    امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !
    وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
    حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است .... لبخند بزنید 
    این تصویر هم هدیه احسانی مقدم به همه دوستان (لانه کبوتران-داریون استان فارس)