به رنگ آینه

نوشته ها وگزیده ها

به رنگ آینه

نوشته ها وگزیده ها

زندگی

راست گفتی زندگی 

 

راست گفتی زندگی چون خواب بود  

 

تکیه ما جملگی بر آب بود  

 

دل نمی بندم دگر بر هر چه هست  

 

هربتی را من پرستیدم شکست  

 

خواب

فال نیک -قیصر امین پور

گفتی:غزل بگو!چه بگویم؟مجال کو؟

شیرین من،برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل،ولی

گیرم هوای پر زدنم هست،بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را

چشم دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چهار فصل دلم را ورق زدم

آن برگهای سبز سرآغاز سال کو؟

رفتیم وپرسش دل ما بی جواب ماند

حال سوال و حوصله ی قیل و قال کو؟

برای دوست

جام جهان نماست ضمیر منیر دوست  

  

                                                اظهار عرض حال در این جا چه حاجت است

داستان گنجشک کوچلو

خدا

"گنجشک با خدا قهر بود … روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان می‌گفت: می‌آید. من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه می‌دارد … و سرانجام گنجشک روی شاخه‌ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب‌هایش دوختند. گنجشک هیچ نگفت. خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آنچه سنگینیِ سینه‌ی توست. گنجشک گفت: لانه‌ی کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی‌هایم بود و سرپناه بیکسی‌ام. تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بیموقع چه بود؟ چه می‌خواستی؟ لانة محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغض راه کلامش را بست … سکوتی در عرش طنین انداخت، فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: ماری در راه لانه‌ات بود. باد را گفتم تا لانه‌ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی. گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه‌ی محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی‌ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت, های‌های گریه‌هایش ملکوت خدا را پر کرد ... "

عشق را باز اندرآوردم به بند کوشش بسیار نامت سودمند

 hemat

این روزا شعار سال :کار مضاعف وهمت مضاعف بر سر زبان هاست  .

 

دوستان آیا واقعا این چنین اتفاقی خواهد افتاد نتایجش را از کجاوکی در چه تاریخی  باید گرفت به امید آزادی بشراز تنبلی و بیحالی همه دنبال یک بهانه می چرخند برای فرار از کار »عده ی کمی پایبندند وعاشق -همه خارجی هارو مثلا ژاپنی ها رو مثال می زنند آخه چرا خودمون رو مثال نزنیم به امید آن روزها ازخواب غفلت بیرون بیاییم پیله را ترکانده و راه نجاتمان را در این شعار دنبال کنیم . 

شیراز

این روزا  هرجنبنده ای که در تهران زندگی می  کندواویلاگویان به  مرگ زود هنگام نزدیک تر می شود وارزوی شهری به جز تهران را دارد.  سرب ومواد الاینده ازحد گذشته وامواج منفی  تهرانی های بی خبر را عقیم می کندوخواهد کرد وانسان ارزوی نفس کشیدن درهوایی  به جزتهران را در سر دارد  .همه دنبال گمشده شان می چرخند خدایا کدامین پل در کجای عالم شکسته که هیچ کس به مقصد  نمی رسد چرا به یکدیگر دروغ می گوییم برای رفتن از این  شهرآشوب باید کاری کرد مزایای رفتن ازاینجا پیشکش خودشان باد.

....دراین میان شیراز شهرفرهنگ وادب سومین شهرمذهبی، شهر شعر وگل شهری با میانگین دمای 18درجه  انتظار مان را خواهد کشید .

دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس / نسیم روضه شیراز پیک راهت بس

shiraz