به رنگ آینه

نوشته ها وگزیده ها

به رنگ آینه

نوشته ها وگزیده ها

قصه ای پر غصه

محمد صالح؛ پسرم؛ دیروز جمعه چی گفتی به من ؟

این جمله ای را که خواهم نوشت؛ عین گفته پسر۹ساله ای است که به دلیل کوچکی خانه وعلاقه اش به کتاب وکتابخوانی وداشتن کتابخانه ای کوچک؛درآرزوی نصب  تقدیرهایش درخانه ای بزرگتر ودلربا تر ؛ با دیدن انتقال کتابهایم به انباری خانه؛ نثارم نمود.

من بعد از گذشت ۱۲سال زندگی کارمندی در رویاهایم به جوابش گفتم: تو هم جای من بودی همین کار را میکردی؛ چرا که اداره دولتی ؛ پول به اندازه سیر کردن  ۳شکم میدهدو برای سیرکردن وغذای روحت  مبلغ زیادتری را باید اضافه کندویا اینکه منتظر بمانی تا شاید روزی پدرت راه دوز ودغل وکلاهبرداری را یاد بگیرد وفکری به حالت بکند که این هنر هم مردش را می خواهد.

اوگفت:الان که جوانی کتابهایت را به انباری فرستادی زمانی که پیر تر شدی وبینایی ات ضعیف تر شد افسوس نخواندن کتابهایت را خواهی خورد ومن به اندوهی کوتاه فرو رفتم.

انگار لحظه هاسریع گذشته اندومن خبر نداشتم.

 دوست داشتم هرگز وجودی در این دنیا نداشتم وبه دنیا نیامده بودم!  اما چه سود خواست ایزدی  بوده تا من باشم وجوابی برای خواسته های درجه یک او نداشته باشم .

گاهی اوقات تلنگر و جرقه هایی  به من زده میشود؛ اما منجر به روشنایی نمی گردد.باید جواب خیلی از چرا ها را خودم بدهم به خودم وپسرم  ونصف دیگر  را مسوولین عدالت خواه مملکتم به من وپسرم بدهند!

باید سوال کرد از همه آنها  که برای برآوردن نیاز آموزشی کودکان و بر طرف کردن کلیه نیازهای این آینده سازان؛  این حقوق های ۵۰۰هزارتومانی [یک ریال بالا دو ریال پایین] کارمندان؛ آیا با این همه هزینه های سر سام آور مشکلی را هم می تواند حل کند؟

این همه اشخاص دانا؛ اقتصاد دان و برنامه ریز ؛چیز فهم ؛دانای به هر دوعالم آیا بهتر نیست خدمتی بکنند وفکری به حال قشر کم درآمد داشته باشند ؟ آینده را برای خود وفرزندانشان نخواهند برای همه بخواهند.

 این بهتر نیست؟

دیگران کاشتند وما خوردیم  همه بکاریم دیگران بخورند

این بهتر نیست؟ 

 

------------------------------------------- 

خدایا چنان کن سرانجام کار توخشنود باشی و ما رستگار دو عالم

نظرات 1 + ارسال نظر
نادعلی صادقیان یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 02:09 ب.ظ

آقای احسانی مقدم باتشکرازپیام زیبای شمادرپاسخ بایدعنوان نمود
جامعه‌ای که به تبعیض ورابطه سالاری عادت کرده و میراث دیگران را با کمی تغییر به نام خود ثبت می‌کند و بر آن فخر می‌فروشد، بایدقشر کم درآمد داشته باشد و فقیر بماند. جامعه‌ای که در آن اخلاق و انضباط به کالایی نایاب تبدیل شده، وبرخی در باتلاق سیاست‌زدگی حریم‌هارا می شکنند، بایدقشر کم درآمد داشته باشد و فقیر بماند.صدها میلیون نفری که در کشور چین توانستند گریبان خود را از فقر ‌ رها سازند ، با تکیه بر توانمندی‌های خود وحفظ هویت و خلاقیت وفرهنگ و تاریخ خودو تلاش در یک محیط کسب‌وکارآرام، بارعایت حقوق شهروندانشان و مسئولیت‌پذیری به این هدف نایل آمده‌اند .بنابراین بایدمیل به کارهای خوب و مفید در افرادجامعه راافزایش داد.بایداحترام به حقوق شهروندان، احترام به قانون، عشق به کار و نظم‌پذیری نهادینه شده و به فرهنگ تبدیل شود.باید قانون ،حرمت جان و زندگی و آزادی کسب و کار و تجارت به عنوان مهم‌ترین عامل تحقق بخشیدن به توانایی‌های بالقوه تولید ثروت نهادینه شود.دراین صورت است که می‌توان انتظار ریشه کنی فقرو اقشارکم درآمدراداشت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد