به رنگ آینه

نوشته ها وگزیده ها

به رنگ آینه

نوشته ها وگزیده ها

یک روز بارونی

 نیستانک

امروز چه روز خوبی بود بارون اومد بوی کاهگل می یاد .  

بیا زیر باران بیا جان بگیریم          کمی بوی نم بوی انسان بگیریم  

نفس هایمان کاش درهم بریزد    وما از نفس های هم جان بگیریم

 این ساده ترین شعر و جمله ای بود که بعد از اتمام کار و عازم شدن به خونه ساعت ۲۱  در شیراز  نوشتم . 

به قول قدیمیا چشمه آسمون باز شده  ؛   ادم به یاد شعر گلچین گیلانی می افتد.

یاد کودکیا بخیر دارم به اعماق کودکی میروم خوش به حالم ؛تقریبا از روستای محل تولدم چیزی نمونده به جز چند تا درخت وچند خونه کاهگلی که رو به تخریبه که یادم می آید ۲۸سال پیش شور بود ونشاط و سادگی ؛الان قناتش هم خشک شده  پدر بزرگم هم که همیشه در حال تلاش بود دربینمان نیست شهید راه کار شد وخاطراتش به جا مانده پسراش هم هر کدام ساکن شهرهای  دور ونزدیک شدند اما  رسیدن بهار تلنگری است به آنها که به یاد قدیما دور هم جمع شوند و شاد باشند و با نگاهی به قبرستان کوچک کنار این خانه ها که پدرانشان در آن مدفونند آرام ارام هر کدام در خلوتشان اشک داغ درچشمانشان حلقه بزند . 

اری دوستان تا نزدیک همدیگریم باید بیشتر قدر لحظات باهم بودن را بدانیم چون آنی رفتنی می شویم وباشد که حسرت نخوریم  . 

بهشتی باشید   شاهد هم دوستتان دارد. 

 

بیا تا قدر    یکدیگر  بدانیم                               که تا ناگه جدا از هم نمانیم  

 

غرض ها تیره دارد دوستی را                      غرض ها را چرا از دل نرانیم 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
نسترن پنج‌شنبه 7 بهمن 1389 ساعت 11:42 ق.ظ http://www.nastaranaramesh.blogfa.com

سلام.مطلب زیبایی بود /چیزی که این روزها کمرنگ شده متاسفانه.ممنون از لینک.موفق باشید.منتظر نظرات شما هستم.

اشکان یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 10:33 ب.ظ http://ariyanairan.blogfa.com/

درود بر دوست عزیز و به اندیشم؛
نوشتارت همچون همیشه چشمگیر و گیراست.
براستی که بیاییم تا قدر یکدیگر بدانیم...
زیرا که به قول شادروان امین پور " چه زود دیر می شود... "
پاینده باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد